حضور تا ظهور از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور آخرین مطالب
نويسندگان وحدت عالم انسانی دومین اصل از اصول اعتقادات بهائیان وحدت علم انسانی است. آنها مدعیاند (جمیع افراد بشر مخلوق حضرات پروردگارند، رنگ، چهره و طرز ترکیب قیافه هیچ یک (از افراد) میزان برتری یک انسان بر انسان دیگر نیست و نباید علت اختلاف و دشمنی باشد) " 1 ". (درست مثل اختلاف رنگ و نوع در گلهای یک گلستان که موجب رونق بوستان است نه دشمنی و عناد بین گلها و ریاحین. در ساحت قدس الهی امیر و فقیر، عزیز و حقیر، آسیایی و اروپایی، سیاه و سفید همه برابرند و هیچ یک بر دیگری رجحان ندارد.خدا به همه مهربان است، پس چرا ما نسبت به هم مهربان نباشیم.) " 2 ". همچنین ادعا دارند که میزان امتیاز به علم و اخلاق است نه به وطن و مقام ولیکن خود این امتیازات هم موجب حق برتری نمیشود). و به نقل از عباس افندی آوردهاند: (ثانی اساس الهی، وحدت عالم انسانی است یعنی جمیع بشر بندگان خداوند اکبرند، خدا خالق کل است، خدا رزاق کل است. خدا محی کل است و خدا مهربان به کل، یعنی جمیع بشر انسانند.) " 3 ". در این قضیه حسینعلی نوری نیز گفته است که (ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شده به چشم بیگانگان، یکدیگر را میبینید همه بار یک دارند و برگ یک شاخسار) " 4 ". نقد اصل وحدت عالم انسانی پس از اینکه دومین اصل بدیع از اصول اعتقادات بهائیان آورده شد این سئوال به ذهن وارد میگردد که آیا واقعا این اصل نو و تازه میباشد؟ و اصولا قبل از تأسیس این فرقه چنین موضوعی در مکاتب آن روزگار وجود نداشته؟ برای پاسخ به این پرسشها لازم است که کتب تاریخ را ورق بزنیم و به منابع موضوع نگاهی بیافکنیم ابتدا در مکتب اسلامی که منادی کمال ادیان و آخرین دین الهی است جستجو میکنیم و سپس به سایر مکاتب میپردازیم. در دین مبین اسلام طبق نص صریح آیات و روایات هیچ انسانی به انسان دیگری برتری ندارد رنگ و نژاد و سایر تفاوتهای فردی صرفا جهت شناخت و تمایز انسانها از یکدیگر است و ویژگیهای خاص جسمانی، هیچ کدام دلیل برتری ابناء بشر بر یکدیگر نمیگردد. در آیه 13 از سوره حجرات میخوانیم: ای مردم ما همه را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را باز شناسید بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمند و خدا کاملا آگاه است. " 1 ". همچنین آیات دیگر از این قرارند: «با یکدیگر نزاع نکنید که نزاع داخلی سستی میآورد و سستی شما را زایل میکند» " 2 ". (به ریسمان الهی چنگ زنید و متحد شوید و از تفوق و تشتت بپرهیزید) " 3 ". (بگو بیایید به سوی کلمهای که بین ما و بین شما یکسان است پیروی کنیم " 4 ".) گذشته از آیات و روایات حکما و شعرای اسلامی قرنها قبل از ظهور بهائیت این مطالب یعنی وحدت عالم انسانی را در قالب شعر و یا نثر آوردهاند. که ذیلا به دو مورد آن اشاره میکنیم: «بنی آدم اعضای یکدیگرند نقض اصل وحدت عالم انسانی توسط سران بهائیت
میگیرند منتها در صورتی که معلم غیر بهائی باشد سهمی به او تعلق نمیگیرد و اصولا غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد. به اصل این حکم توجه فرمایید:
پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:تحری حقیقت , بهائیت ,اصول دوازده گانه,شرایط تحقیق جهت وصول به حقیقت در اسلام,عملکرد رهبران فرقه, :: 18:5 :: نويسنده : ali
تحری حقیقت اولین اصل از اصول دوازدهگانه بهائیان تحری حقیقت است. در فرهنگ لغت فارسی " 1 " واژه (تحری) به معنای درنگ کردن در طلب امر بهتر و صوابتر بودن و حقیقت جوئی آمده است و لغت (حقیقت) به معنای حق، راستی، درستی، اصیل و منتهای هر چیزی ترجمه شده است. در کتب متعلق به بهائیان عبارت تحری حقیقت به این شکل معنا شده است: " 2 ". تحری: کلمهای است عربی که در لغت به معنای تفحص و جستجو و حقیقت یابی و در طلب امر بهتر بودن و درنگ و تأمل نمودن آمده است. حقیقت: جمع آن حقایق است، اصل و راستی و درستی ذکر شده است چه که ذات و اصل هر شیئی را مکشوف میسازد. و به نقل از عباس افندی آمده است: «حقیقت وحدت عالم انسانی است حقیقت محبت بین بشر است حقیقت اعلان عدالت است حقیقت هدایت اله است انبیاء الهی حقیقت بودند... حقیقت ترک تعصبات است " 3 " اول چیزی که برای انسان لازم است تحری حقیقت است...» حسینعلی نوری (مؤسس بهائیت) در نامهای مشهور به الواح به یکی از یاران خود میگوید: «ای احمد دیده را پاک و مقدس نما تا تجلیات انوار لانهایت از جمیع جهات ملاحظه نمایی و گوش را از آلایش تقلید منزه کن تا نعمات عندلیب وحدت و توحید را از افنان باقی انسان بشنوی... از تقیه و تقلید به روضه قدس تجرید و فردوس عز توجید بخرامان» " 1 ". بهائیان مدعیند که تقلید موجب خسران است و هر فردی باید با ادراکات و احساسات خود در هر امری از امور، تحری و تحقیق نماید و جویای حقیقت باشد، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و با احساسات خود درک نماید که در اثر آن بر وحدت و یگانگی خواهد رسید. " 2 " به طور کلی شرایط تحری حقیقت از دید رهبران این فرقه عبارتند از: 1) اولین شرط تحری حقیقت آن است که شخص مایل به تحری باشد. " 3 ". 2) حب و بغض نداشته باشد یعنی مطالب را در کمال بیطرفی بررسی و تحقیق کند. " 4 ". 3) آنکه تأیید شده حقایق را به چشم خود ببیند. " 5 ". 4) تقلید گذشته را فراموش کند (آنچه شنیدهاند بگذارید نه به هیچ ملتی متمسک باشند و نه از هیچ ملتی متنفر.) " 6 ". 5) در قضاوت و داوری انصاف داشته باشد (طالب باید متصف به چند صفت باشد اولا باید که منصف باشد.) " 7 ". نقد اصل تحری حقیقت در این قسمت، اصل تحری حقیقت که در نظر بهائیان یک اصل بدیع میباشد را موشکافی مینماییم ابتدا به بدیع بودن آن میپردازیم و سپس نحوه اجرای این اصل در عملکرد بهائیان را مورد بررسی قرار میدهیم. در اسلام تحصیل علم یکی از وظایف دینی به شمار میآید پبامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند «طلب علم برای هر مسلمانی فریضه (وظیفه واجب) میباشد " 1 "» و طبق اخباری که با شواهد قطعیه تأیید شده است مراد از این علم داشتن اصول سه گانه اسلامی (توحید - نبوت - معاد) با لوازم قریب آنهاست و دانستن تفضیل احکام و قوانین اسلامی برای هر فردی به اندازه ابتلاء و احتیاج وی است. " 2 ". البته روشن است که تحصیل علم به اصول دین اگر چه با دلیل اجمالی باشد برای همه میسر و در خور توانایی است ولی تحصیل علم به تفضیل احکام و قوانین دینی از راه استفاده و استنباط فنی از مدرک اصلی کتاب و سنت (فقه استدلالی) کار همه کس نیست و تنها در خور توانایی برخی از افراد میباشد و در اسلام حکم طاقت فرسا (حرجی) تشریع نشده است. " 3 ". از این روی تحصیل علم به احکام و قوانین دینی از راه دلیل، به طور واجب کفایی، به بعضی از افراد که توانایی و صلاحیت آن را دارند اختصاص یافته و وظیفه افراد طبق قاعده عمومی وجوب رجوع جاهل به عالم (قاعده رجوع به خبره) آنست که به افراد مورد اشاره مراجعه کنند. البته این مراجعه و تقلید غیر از تقلید در اصول و معارف است که به نص آیه کریمه (و لا تقف ما لیس لک به علم) ممنوع میباشد. " 4 " علمای جدید غربی نیز مثل دکارت هزار سال از نزول قرآن اولین اصل منطقی خود را همین آیه قرار داده و میگوید: (هیچ چیز را حقیقت ندانم مگر اینکه بر من بدیهی باشد.) " 5 ". اما در اسلام تحقیق جهت وصول به حقیقت دارای شرایط خاصی میباشد که ذیلا به صورت اجمال آورده میشود. شرایط تحقیق جهت وصول به حقیقت در اسلام 1) تکیه نکردن بر ظن و گمان. " 1 ". 2) بیطرفی " 2 ": اگر انسان بخواهد صحیح قضاوت کند یابد در مورد مطلبی که میاندیشد کاملا بیطرفی خود را حفظ کند. 3) عدم پیروی از میل و هواهای نفسانی " 3 ": اگر انسان بی طرفی خود را حفظ نکند خواه ناخواه به سوی میلها و هواهای نفسانی کشانیده می شوند. 4) عدم شتابزدگی: هر قضاوت و اظهار نظری نیاز به مقدار معینی از مدارک کافی دارد و تا مدارک به قدر کافی در یک مسئله جمع نشود هر گونه اظهار نظر و شتابزدگی موجب لغزش اندیشه است. 5) عدم نسبت گرایی و گذشته نگری: انسان به حکم طبع نخستین خود، هنگامی که میبیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول نسلهای به گذشته بوده است خود به خود بدون آنکه مجالی به اندیشه خود بدهد آن را میپذیرد. قرآن مجید یادآوری میکند که پذیرفتهها و باورهای گذشتگان را مادام که با معیار عقل نسنجیدهاید نپذیرید در مقابل باورهای گذشتگان استقلال فکری داشته باشند. " 4 ". 6) عدم شخصیت گرایی: یکی دیگر از موجبات لغزش در تحقیق گرایش به شخصیتهای بزرگ تاریخی یا معاصر است که از نظر عظمتی که در نفوس دارند بر روی فکر و اندیشه و تصمیم و اراده دیگران اثر میگذارند و در حقیقت هم فکر و هم اراده دیگران را تسخیر میکنند و هم دیگران در مقابل آنها استقلال فکری خود را از دست میدهند." 5 ". اینک با توجه به معرف غنی اسلامی که مختصری از آن در زمینه تحری حقیقت آورده شده متوجه میشویم که طرح این شعار در اصول فرقه بهائیت هیچ گونه تازگی نداشته و گذشته از آن، در اروپا پس از دوران انقلاب رنسانس این اصل مد نظر دانشمندان غربی قرار گرفته است. به عبارت دیگر در هنگام طرح این اصل از طرف نقض اصل تحری حقیقت در عملکرد رهبران فرقه با اینکه رهبران بهائیت در شعار مدعی تحری حقیقت هستند اما در عمل این شعار اجرا نشده است. عباس افندی در الواح وصایا به فرزندش نوشته است:... ایادی امر اله باید بیدار باشند به محض اینکه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امر اله " 1 " گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانهای از او قبول ننمایند چه بسیار که باطل محض به صورت خیر درآید تا القای شبهات کند " 2 ". اگر تحری حقیقت راه وصول به حقیقت است بدیهی است در آغاز شبهات نیز پیش میآید پس اگر هر کس به صرف داشتن و یا ارائه شبهه مرتد شناخته شود چگونه راه وصول به حق را طی نماید زیرا مقدمه رسیدن به حق وجود شک و شبهه و سپس تحقیق و رسیدن به حقیقت است. همچنین طبق احکام بهائیان هر فرد بهائی به هنگام ورود به 16 سالگی (داشتن پانزده سال کامل) میبایست به تشکیلات بهائیت اعلام نماید که بهائی میباشد و اگر چنین نکند بهائی تلقی نمیشود. به عبارت دیگر طی پانزده سال هر فرد بهائی زاده فرصت دارد تا با تحری حقیقت به این نتیجه برسد که بهائیت دین برتر و آخرین دین الهی است و اگر به چنین نتیجهای نرسد طبق احکام منصوحه از جامعه بهائیان اخراج میشود و به اصطلاح آنها طرد روحانی میشود برای آگاهی خوانندگان گرامی حکم مربوطه ذیلا آورده میشود: (هر گاه یکی از افراد مسجل جامعه بهائی از اوامر و نواهی مرکز و مرجع منصوص سرپیچی کند و یا با ناقضین و معاندین هم داستان شود و یا به مخالفت با امراله قیام کند و علیه اساس شریعت اله اقداماتی نماید و یا بر خلاف عهد و میثاق الهی اظهاراتی کند و در آن مورد به نصایح انذارات محفل اعتنایی ننماید مشمول مجازات طرد روحانی میگردد) " 1 ". تبصره: افراد مسجلی نیز که بنا به میل و تصمیم خود تقاضای حذف نام مینمایند و یا در جراید و مطبوعات و سایر وسائل ارتباط جمعی بدون هیچ توهین به مقدسات بهائی از امراله تبری میکنند چنانچه بعد از حذف نام و تبری با ناقضین و معاندین امراله هم داستان شوند و یا به مخالفت با امراله قیام کنند و بر علیه اساس شریعت اله اقداماتی نمایند، مشمول مجازات طرد روحانی می گردند. " 2 ". در همان متن معنای طرد روحانی و اثرات آن چنین آمده است: «طرد روحانی فرد از جامعه بهائی دارای اثرات و عواقب شدیده روحانی و معنوی است... پس از طرد روحانی جامعه بهائی فردی را که مشمول این مجازات شده به هیچ وجه بهائی نمیشناسد... و سلام و کلام و معاشرت با وی را حتی از طرف خویشان و اقرباء جایز نمیداند و شخص معاشر با طرد روحانی هم پس از رسیدگی و تحقیق و ثبوت تخلف و عدم توجه به نصایح و انذارات محفل روحانی شامل مجازات طرد روحانی خواهد شد.» " 3 " و برای توجیه این اقدامات میگویند: «... اگر کسی امین و صادق و خلیق باشد ولی کاری کند که ریشه شجره امراله را ضعیف نماید یعنی اصل میثاق را سست کند ذنبی است لا یغفر و اهمال اگر شد ضرر امراله است... و در هر حال جزء را فدای کل کردن شرط عقل و حکمت و از مقتضای رحم و شفقت است» " 4 ". و در جای دیگر میگویند: (اجتناب از ایشان حکایت اجتناب از مجذوم است) " 5 ". حال سؤال اینجاست آیا فردی که قصد تحری حقیقت را دارد الزاما به همان نتیجهای که شما رسیدهاید یعنی به بهائیت بایستی برسد و اگر به این نتیجه نرسد سزاوار طرد روحانی است و سلام و کلام و مراوده با او حرام میشود؟ آیا این است معنای تحری حقیقت و آزادی در انتخاب حقیقت که سرانجامش به طرد اداری یا روحانی میانجامد؟ پاسخ این سؤال را به خوانندگان عزیز واگذار مینماییم تا خود با عقل فطری و منطقی بیاندیشند که کدامین راه حق و حقیقت است بهائیت و یا اسلام؟ و میزان تو گرایی بهائیان را دریابند که تا چه حدی است!! 21 پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|