نرم افزار قرآن کريم همراه، به سه زبان فارسي، عربي، و انگليسي منتشر شده است. کاربر مي تواند زبان مورد نظر را انتخاب نمايد. نرم افزار قرآن کريم شامل متن قرآن به همراه ترجمه فارسي و انگليسي به همراه تفسير روايي برهان ارائه گرديده است.
از ويژگي هي اين نرم افزار قرائت کامل ترتيل قرآن کريم است که با کپي نمودن فايل صوتي بر روي کارت حافظه تلفن همراه اين امکان براي کاربر فعال خواهد بود.
- امکان جستجو در متن قرآن و جستجو در متن تفسير
- امکان ياداشت نويسي در کنار يه دلخواه
- امکان نشانه گذاري متعدد
- انتخاب تکرار تلاوت
- انتخاب اندازه قلم
- دسترسي به جزء مورد نظر
- دستيابي به آخرين مطالعه
- امکان ارسال يه انتخاب شده با پيامک
- گرافيک زيبا و کاربري آسان از ويژگي هي نرم افزار قرآن کريم منتشر شده توسط مؤسسه مبين موبيل است.
مؤسسه مبين موبيل بزودي يکي از تفاسير فارسي را به ين نرم افزار ضميمه خواهد کرد
"موسسه مبين موبايل" با هدف گسترش فرهنگ و علوم اسلامى و ارائه معارف والاى توحيدى، اين افتخار را دارد که اولين نسخه نرم افزار آندرويد "مفاتيح الجنان" را توليد و در اختيار علاقه مندان قرار دهد. اين نسخه شامل کليات مفاتيح الجنان (ادعيه، زيارات، ملحقات و حاشيه مفاتيح) است.
لازم به ذکر است به دليل اينکه در توليد اين نرم افزار از استاندارد هاي آندرويد استفاده شده بايد تلفن همراه شما زبان فارسي را پشتيباني کند که در غير اين صورت نرم افزار قابل اجرا نخواهد بود.
دوازدهمین تعلیم از تعالیم حسینعلی نوری، این است که عالم وجود محتاج به نفثات روح القدس میباشد، یعنی جهان بشری همیشه نیازمند فیض الهی یا نفثات روح القدس است تا سبب بروز کمالات انسانی در جامعه بشری گردد.
در این رابطه عباس افندی میگوید:
«تعلیم دوازدهم حضرت بهاءالله (حسینعلی نوری) آن که عالم انسانی به قوای عقلیه و قوای مادیه ترقی نکند، بلکه به جهت ترقی صوری و معنوی و سعادت فوقالعاده انسانی، نفثات (الهام) روح القدس لازم است و باید قوه الهیه یعنی روح القدس تاکید کند و توفیق بخشد تا آنکه هیئت بشر ترقیات فوقالعاده نمود به درجه کمال برسد، زیرا جسم انسان محتاج به قوای مادیه است ولی روح انسان محتاج به نفثات روح القدس است و اگر تاییدات روح القدس نبود، عالم انسانی خاموش میشد و نفوس انسانی مرده بود.» " 1 ".
بهائیان مدعیاند که تمدن کنونی جهان فاقد این الهامات الهی است و از آن در رنج است، به این ترتیب که:
«علوم و فنون عصریه که خود را از تصرفات آفاقیه این امر اعظم است، چون از روح الهی محرم مانده جسمی بیجان گشته و رو به تجزیه و متلاشی نهاده.
رسوم موهون و عقاید بالیه مستولیه ادیان عتیقه که به افکار دینیه بشریه و امیال اهل هوس ممزج و ملوث گردیده، جهانیان را به کلی از مبادی معنویه روحانیه دور ساخته و مغرور و مرعوب و محکوم تمدنی نموده که اساسش صرفا بر موازین مادیاستوار است و از تایید نفثات روح القدس محروم و بر کنار.» " 1 ".
بر طبق همین اصل، در عصر حاضر، فیض الهی فقط از طریق موسسات و تشکیلات اداری بهائیان متبلور میشود و «مسئولین و رهبران فعلی تشکیلات جهانی بهائیت، از خطا مصون و ملهم به الهامات ربانی هستند» " 2 ".
به عبارت دیگر، رهبران فعلی بهائیان (هیئت 9 نفره بیت العدل واقع در حیفای اسرائیل)، معصوم و مصون از خطا هستند و احکامی که صادر میکنند، در آن هیچ اشتباهی رخ نمیدهد و هیچ بهائی حق اعتراض ندارد!! " 3 ".
نقد اصل عالم محتاج به نفثات روح القدس
این اصل، نیز مانند سایر اصول گذشته هیچ مطلب جدید و نو ظهوری در خود ندارد.زیرا اسلام به عنوان آخرین دین در اکثر آیات قرآن مجید و یا روایات معصومین به آن صریحا، اشراه نموده است. همچنین در خصوص مصون از خطا بودن بیت العدل و این که فیض الهی تنها از طریق این تشکیلات به مردم افاضه میشود، مسئله قابل بحثی است که پس از بررسی آیات و روایات به آن پرداخته خواهد شد.
قرآن مجید در آیات بیشماری نیز جهان مادی به نفثات الهی را مورد اشاره قرار داده که به چند مورد آن به طور اختصار و به شرح ذیل بسنده میکنیم: «الا بذکر الله تطمئن القلوب " 4 " یعنی: تنها با ذکر الهی است که دلها آرامش مییابد.
«ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا نفقهون تسبیهم» " 5 " یعنی: همانا موجودی نیست در عالم جز آن که ذکرش ستایش اوست ولیکن شما ستایش آنها را نمیفهمیدید. «ربنا الذی اعطی کل شی خلقه، ثم هدی» " 6 ".
یعنی: خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده و سپسبه راه کمالش هدایت کرده است.
«الا الی الله تصیر الامور» " 1 " یعنی: همانا به سوی خدا اشیاء صیرورت مییابند. «الا ربک منتهیها " 2 " یعنی: پایان آنها به سوی پروردگار است. هیچ چیز نیست، مگر آن که خزانه و اصلها و معدنهای آن نزد ماست و ما از آنها فرو نمیآوریم مگر به اندازه معین» " 3 ".
در روایات و احادیث معصومین علیهمالسلام نیز به موضوع نیاز عالم مادی به فیض معنوی، پرداخته شده که، دو نمونه از آنها در این جا آورده میشود: «طوبی لمن عشق العباده و عانقها» " 4 " یعنی: خوشا به حال افرادی که به عبادت عشق میورزند و آن را در آغوش میگیرند. در دعای کمیل میخوانید «و اجعل قلبی بحبک متیما» یعنی: دلم را از عشق و محبت خود بیتاب گردان.
خوانندگان عزیز توجه فرمودند که موضوع اصل دوازدهم از اصول اعتقادات بهائیت، در آخرین دین الهی یعنی اسلام و نقل قولهای جانشینان پیامبر اکرم، ائمه هدی در صدها سال پیش از تأسیس این فرقه وجود داشنه و نمیتواند عنوان بدیع و جدید به خود اختصاص دهد. حتی قرنها پیش از اسلام نیز توسط سایر پیامبران این موضوع مطرح و یکی از چالشهای آنان با ستمکاران و معاندین بوده است.
یکی دیگر از اصول دوازدهگانه فرقه بهائیت، صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی میباشد.
بهائیان ادعا دارند که باید محکمه کبرائی در عالم تأسیس و از طرف دولتهای جهان تقویت و پشتیبانی شود.
در این راستا عباس افندی میگوید: «تا صلح عمومی بلند نگردد و محکمه کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما به الاختلاف دول و ملل در آن محکمه قطع و فصل نگردد عالم آفرینش آسایش نیاید.» " 1 ".
همچنین اموری که مورد اختلاف دول و ملل است در آن محکمه حل و فصل شود تا کار به جنگ و جدال نیانجامد و جهان به ماتم نوجوانان خود دچار نشود. در این حالت صلح عمومی تحقق یابد. " 2 ".
نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع میشوند باید قطع نظر از ملیت خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند." 3 ".
این فرقه همچنین مدعی است که: «علاوه بر تشکیل حکومتهای محلی و ملی یک حکومت جهانی به منظور تحقق وحدت عالم انسانی ضروری است» " 4 ".
حسینعلی نوری در این رابطه میگوید: «لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم.» " 5 " فخر برای کسی که وطن خود را دوست دارد وجود ندارد بلکه برای کسیاست که عالم را دوست داشته باشد. در توضیح تأسیس حکومت جهانی سران فرقه مدعیاند که در اثر اجرای نظم بدیع، همه مردم دنیا به فرقه بهائیت میگروند و حکومت جهانی یعنی سلطنت الهیه تشکیل میگردد و عصر جدیدی ایجاد میشود «با طلوع نظم بدیع جهانی و تأسیس جامعه متحد جهانی وقایع بسیاری در عالم رخ خواهد داد، دوباره بلوغ تمام نوع انسانی اعلام و تمام ملل و نحل ارض آن را جشن خواهد گرفت. آن وقت است که صلح اعظم برافراشته خواهد شد»." 1 ".
نقد اصل صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی
همان طور که در نقد اصول ماقبل، نیز گفته شد، بنابر آن که این فرقه اصول اعتقادات خود را با عنوان مبادی روحانی زیر مجموعه نظم بدیع میشمارد، به طور منطقی و به ناچار این اصل نیز بایستی نو و جدید تلقی گردد. برای بررسی این ادعا به متون تاریخی اسلام و تاریخ تمدن اروپا نگاهی میاندازیم تا میزان صحت آن را دریابیم: قرآن مجید در خصوص حکومت جهانی و صلح عمومی اظهار میدارد که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض، نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» " 2 " یعنی: و منت گذاشتیم بر مستضعفین روی زمین، تا آنها را رهبران و وارثین جهان گردانیم. این آیه نشان میدهد که سرانجام حکومت جهانی که صلح به ارمغان میآورد به مظلومین جهان تعلق میگیرد، اما این پدیده تا به حال به وقوع نپیوسته و یکی از ایدهآلهای اسلام میباشد که قرآن 1400 سال قبل آن را پیش بینی کرده است.
در خصوص موضوع محکمه کبرای بینالمللی که بهائیت ادعای بدیع بودن آن را دارد بایستی گفت که در این مورد هم قرآن دارای آیه «و امرهم شورا» " 3 " است که دلالت بر ایجاد سیستمی مبتنی بر تصمیمگیری به شیوه عقلا دارد و چون اسلام دین جهان شمول است بنابراین، این سیستم میتواند جنبه جهانی و مرکزی پیدا کند.
بدین ترتیب مشخص میشود که این ایده نمیتواند تنها نقطه نظر بهائیت باشد بلکه ادیان دیگر خصوصا اسلام که آخرین دین الهی و جهانی به شمار میرود، آن را درنظر داشته و مورد کنکاش قرار داده است.
تا اینجا به طور خلاصه نظر اسلام در خصوص اصل یازدهم مورد بررسی قرار گرفت اکنون جا دارد به تاریخ تمدن اروپا نظری بیفکنیم تا پاسخی برای این پرسش پیدا کنیم که آیا بشر غربی تا موقع استقرار بهائیت یعنی تا قرن هیجدهم میلادی به تأسیس محکمه و پارلمان و صلح عمومی فکر نکرده بود و منتظر بود تا بهائیت این ایده را به او بیاموزد؟
و یا اینکه در سدههای ما قبل تأسیس این فرقه وجود داشته و بهائیت از آن اقتباس نموده است؟
همان طور که میدانید اروپائیان به هنگام تقسیمبندی دوران تمدن، جهان را به سه دوره تقسیم مینمایند:
1) عصر قدیم 2) دوران وسطی 3) عصر جدید.
در دوران ما قبل قرون وسطی، دو نوع تمدن در اروپا به چشم میخورد یکی، جمهوری یونان و دیگری امپراتوری روم. جمهوری یونان تشکیل شده از چند شهر مثل آتن و اسپارت و تبس. آرگوس، کورنیت بود.
اما آتن از لحاظ سیاسی پیشرفتهتر از سایر شهرها بود و بنیان دموکراسی در آن رشد بیشتری داشت برای مثل دارای اصول پارلمانی کاملتری بود. " 1 ".
جمهوری روم در 510 پیش از میلاد تأسیس شد، اما جمهوری مردم نبود، جمهوری پاتریسینها " 2 " که ثروتمندان یا آریستو کراتها بودند را شامل میشد اختیار مدنی و قدرت نظامی به عهده دو رئیس بزرگ که بعدها کنسول نامیده شدند گذاشته شد، در این میان پلهبینها " 3 " که در واقع مردم بیزمین بودند با درگیریهایی که با پاتریسینها به وجود آوردند موفق شدند برای طبقه خود حقوق مساوی سیاسی و مدنی به دست آورند. از آن پس یکی از کنسولها میبایست از پلهبینها انتخاب میشدند. در نهایت، دو طبقه فوق الذکر به صورت یک مجموعه شهروندی درآمدند. قانون اساسی با تأسیس جمهوری روم مبتنی بر چهار اصل عمده بود: اقتداری تقسیم شده، دوره تصدی کوتاهروسا، حاکمیت عمومی، اقتدار نظامی محدود روسا. ارگانهای مهم عبارت بودند از: سنا، کمیتههای انتخابی، شورای قومها و قبیلهها، شورای توده مردم. کمال مطلوبهای روم عبارت بودند از: وحدت، نظم و جهان وطنی " 1 " به گفته گتل: «یونان موفق شد دموکراسی بدون وحدت را برقرار کند، روم وحدت را ایجاد کرد ولی بدون دموکراسی.» اما روم به یک تحول سیاسی کمک کرد: وحدت گسترده، قانون یکنواخت، سازمانی حکومتگر و صلح جهانی، که در آن دوره از شکل گیری دولت، بسیار مورد نیاز بودند. " 2 ".
پایان قرون وسطی که همزمان با ایجاد پدیده رنسانس (نوزایش فکری) بود موجب گشت که تغییرات زیادی در عرصههای اجتماعی - سیاسی - اقتصادی و فرهنگی در اروپای عصر جدید به وجود آید و مجدا اروپائیان به بنیادهای دموکراسی عصر باستان بازگشته و اشکالاتی از پارلمان و جمهوریت را در بعضی از سرزمینهایشان پیاده کنند و انقلاب صنعتی در قرن هیجدهم سرعت بیشتری به این تحولات داد. " 3 ".
خوانندگان عزیز، تا این جا متوجه شدید که بهائیت در خصوص اصل یازدهم یعنی صلح عمومی و ایجاد محکمه کبرای بین الملل، حرف نو و جدیدی مطرح نکرده است.زیرا در کتب آسمانی مانند قرآن این موارد پیش بینی شده و گذشته از آن در قرون پانزده و شانزده میلادی در اثر پدیه نوزایش (رنسانس)، رویکرد بشر در غرب نسبت به اجتماع و جهان به طور اعم تغییر نمود و حاصل آن تفاهم و تعامل هر چه بیشتر کشورهای دنیا با یکدیگر گردید. اما، بهائیت که میخواهد خود را سردمدار صلح عمومی به مردم دنیا معرفی کند، آیا خود توانسته، سایر اصول انسانی که در منشور جهانی حقوق بشر دنیا معرفی کند، آیا خود توانسته، سایر اصول انسانی که در منشور جهانی حقوق بشر منظور شده است، را در بین بهائیان پیاده نماید؟! آیا دموکراسی که یک اصل اساسی و بدیهی در اذهان بشر شناخته شده، جایگاهی در تشکیلات این فرقه باز کرده است؟
و یا هنوز بر اساس اصول و منطق قرون وسطایی بشر غربی، جامعه خود را اداره مینمایند؟ برای بررسی این موضوع، در متون فرقه به جستجو میپردازیم و سپس،نتیجه گیری خواهیم نمود.
شوقی افندی «رهبر سوم فرقه» در نامهای به یاران خود در خصوص نوع حکومت و نحوه اداره تشکیلات بهائیت این طور یادآور میشود که: «حکومت متحده آینده جهانی که این نظم وسیع اداری، یگانه حافظ آن است نظرا و عملا در تاریخ نظامات سیاسی بشری فرید و وحید است و در تشکیلات ادیان " 1 " معتبره عالم نیز بینظیر و مثیل، هیچ نوع از انواع حکومات ذیمقراطی " 2 " یا حکومات مطلقه واستبدادی چه سلطنتی و چه جمهوری و یا انظمه اشراقی که حد متوسط بین آن دو محسوب است و حتی اقسام حکومات دینیه، چه حکومات عبرانی و چه تشکیلات مختلفه کلیسای مسیحی و یا امامت و خلافت در اسلام، هیچ یک نمیتواند مماثل و مطابق نظم اداری بدیعی به شمار آید که به ید اقتدار مهندس کاملش ترسیم و تنظیم گشته است.» " 3 " نامبرده در همین نامه، به شیوه و کیفیت طرح صلح عمومی میپردازد و اصل دموکراسی را در این طرح رد مینماید. «و نباید به هیچ وجه تصور شود که آئین اداری حضرت بهاءالله، مبتنی بر اساس ذیقراطی معروف است زیرا شرایط اصلی این نوع حکومت آن است مسئول ملت باشد و اختیارش نیز متکی بر اراده ملت و این شرط در این امر عظیم موجود نیست.»" 4 ".
و به دنبال آن اعتراف میکند که حسینعلی نوری (رهبر اول و مؤسس فرقه) نیز ناقض اصل دموکراسی بوده است: «و الواح حضرت بهاءالله بالصراحه حاکی از آن است که اعضای بیت العدل اعظم در تمشیت امور اداری امرالله ووضع قوانین لازمه مکمله کتاب اقدس، مسئول منتخبین خود نمیباشند و نباید تحت تاثیر احساسات و آرا عمومیه و حتی عقاید جمهور مؤمنین و مؤمنات و نفوسی که مستقیما ایشان را انتخاب نمودهاند، قرار گیرد.» " 5 ".
اگر دموکراسی از نظر شوقی افندی امری مردود است، پس چرا در جای دیگر، از آن تعریف و تمجید میکند مثلا: «از (طرفی تشکیلات بهائیت) مبتنی بر اصل توارث است و وظیفه مقدسه تبیین آیات را به ولی امر تفویض کرده و از طرف دیگر هیئت عالیه مقننه آن را به انتخاب مستقیم و آزاد یعنی به صورت ذیمقراطی و جمهور مؤمنین و مؤمنات تعیین میگردد.»
اگر مردم صلاحیت انتخاب نماینده و وکیل دارند، پس چطور اختیار سوال کردن از آنها را ندارند و اساسا چه کسی تضمین میکند که این نمایندگان اشتباه ننمایند و اگر دچار خطا شدند چه نهاد و مرجعی پاسخگوی آن است. اینها و صدها ابهام دیگر، نکاتی است که سران بهائیت پاسخی برای آن ندارند.
همه این موارد نشانگر این است که بهائیت با سوء استفاده از تعابیر و اصطلاحات بشر دوستانه، قصد اغواء و فریب مردم جهان را دارد و هنگامی که مجبور به توضیح اصول عقاید خود میگردد، تناقضات پنهان در آن آشکار میشود.
اصل دهم از اصول اعتقادات بهائیت وحدت ادیان است. این فرقه اظهار میدارد که: اساس دینهای الهی یکی است این اختلافی که ملاحظه میکنید در ادیان الهی مثل اختلاف انسان است از بدایت حیات تا نهایت حیات.
عباس افندی در این ارتباط میگوید: «آن که الان پیر است همان انسان جنین است.» " 1 ".
همچنین توضیح میدهند که «اگر چه پارهای از فروع احکام اوامر و تعالیم هر یک از انبیاء الهی متفاوت است ولی اساس جمیع ادیان الهی یکی است و تمام پیامبران برای هدف واحد که ایجاد الفت بین ابناء بشر است از جانب خداوند مبعوث شدهاند» " 2 ".
این فرقه در خصوص علت تداوم انبیاء میگوید: «تأثیر نفوذ تعالیم فرعی هر یک از ادیان محدود به زمانی معین ولی اصول آنها ابدی و لا تغییر است و این تغییر و تبدیل فروع ادیان پیوسته ادامه دارد زیرا نوع انسان پیوسته در ترقی و تکامل است.» " 3 ".
نقد اصل وحدت ادیان
گفته شد که یکی از اصول فرقه بهائیت وحدت اساس ادیان است و آن را بدیع و نو میپردازند. به عبارت دیگر طبق این پندار ادیان سلف هیچ کدام به چنین اصلی اعتقاد نداشنهاند و یا اگر داشتهاند به صورت یک اصل نبوده و در غیر این دو صورت در قرنی که بهائیت آمده این اصل به دست فراموشی سپرده شده بوده است. به منظور بررسی صحت و سقم این موضوع به متون اسلامی باز میگردیم و در روایات و آیات قرآنمجید به جستجوی این اصل میپردازیم.
قرآن مجید در خصوص این که اساس ادیان الهی یکی میباشند و همه از یک سرچشمه فیض میگرفتهاند اظهار میدارد: «خدا تشریع فرمود برای شما از دین آن چه به نوح علیهالسلام توصیه کرده و آن چه را به خودت وحی کردیم و آن چه را که به ابراهیم و موسی و عیسی علیهالسلام توصیه کردیم.» " 1 ".
یا در جای دیگری میفرماید: (وقتی که از پیغمبران پیمانشان را گرفتیم و از تو و ابراهیم و موسی و عیسی و از ایشان پیمان محکمی گرفتیم.) " 2 ".
و در سوره دیگر قرآن کتب ما قبل اسلام مثل تورات و انجیل تایید میگردد: «و فرستادیم کتاب (قرآن) را به سوی تو به حق در حالی که کتابی مانند تورات و انجیل را که در برابر خود دارد تصدیق میکند و تسلط برتری دارد نسبت به آن " 3 ".
همچنین آیههای 136 - 258 سوره بقره نیز مؤید وحدت ادیان میباشند.
خداوند در یکی از زیباترین آیههای قرآن که وحدت ادیان الهی موضوعیت بیشتری دارد میفرماید:
(به اهل کتاب بگو بیائید در یک سخن مشترک با هم همکاری کنیم جز خدا را عبادت نکنیم و شریکی برایش قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را ارباب قرار ندهد اگر از این سخن اعتراض کردند به ایشان بگو پس گواه باشید ما تسلیم حق هستیم. " 4 ".
موقعی که در معنای آیات فوق دقت میکنیم پی میبریم که اسلام نه تنها فلسفه وجودیش را آشکار میکند بلکه سایر ادیان الهی ما قبل خود را تأیید و همه را از یک منبع و سرچشمه یاد میکند.
هنگامی که بعضی از معتقدان ادیان سلف واهل کتاب از پذیرش اسلام اعراض نمودند حق حیات از آنها سلب نگردید و با پرداخت جزیه توانستند در کنار مسلمین اعتقادات مذهب خاص خود را حفظ نمایند. شایان ذکر است پرداخت جزیه به منظور حفظ امنیت آنان بوده است زیرا اقلیتهای مذهبی اگر میخواستند دین خود را داشته باشند و زیر چتر اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند چون مانند مسلمین مالیاتهایحکومتی مثل خمس و زکات را نمیپرداختند برای آنها مالیات دیگری با عنوان جزیه در نظر گرفته شد تا در راه حفظ امنیت اجتماعی آنها هزینه گردد. " 1 ".
به غیر از دین اسلام در ادیان دیگر نیز به اتحاد ادیان اشاره شده است؛ حضرت عیسی میفرمایند: گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم بلکه آمدهام تا به اتمام رسانم. " 2 ".
و یا در جای دیگر اظهار میدارند: «خوشا به حال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.» " 3 ".
برخی از شعرا هم در قرون گذشته در باب وحدت ادیان اشعاری سرودهاند که به منظور رعهایت اصل اختصار صرفا به چند مورد آن اشاره میگردد:
حافظ شاعر قرن هشتم:
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
جامی شاعر قرن نهم:
ز هفتاد و دو مذهب کرد جامی رو به عشق تو
بلی عاشق ندارد مذهبی جز ترک مذهبها
خیام شاعر قرن ششم:
می خور که غم کثرت و قلت ببرید
اندیشه هفتاد دو ملت مبرید
هاتف شاعر قرن دوازدهم:
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
مولوی شاعر قرن هفتم:
در مثنوی تمثیلی از چهار نفر بر سر انگور که معروف است میآورد و آن را تشبیه به اختلافات موجود ادیان مینماید.
در تنازع دست بر هم میزدند
که ز سر نامها غافل بدند
طالب سری عزیزی صد زبان
گر بدی آن جا بدادی صلحشان
پس مشخص میشود که هم ادیان گذشته و هم حکما و شعرا و فلاسفه در ازمنه قدیم و جدید به موضع وحدت ادیان پرداخته و این هدف را به صورت پند و موعظه به بشر ابلاغ نمودهاند لذا نیازی به مطرح کردن مجدد آن از طرف فرقه دیگر با ادعای شریعت جدید و بدیع احساس نمیگردیده است.
نقض اصل وحدت ادیان، در متون بهائیت
حال که دانستیم که این اصل جنبه نو و جدید در خود ندارد به این موضوع میپردازیم که این اصل و شعار توسط سران بهائیت تا چه حد رعایت شده است؟ آیا در متون به جای مانده از آنان هیچ گونه موردی که این اصل را نقض کرده باشد وجود ندارد؟ برای یافتن این مطلب به متون رهبران این فرقه مراجعه مینمائیم.
گفتیم که در اصل دهم بهائیان معتقدند که اساس دین الهی یکی است و تفاوت آنها در فروع آنهاست اما در بعضی از متون دیگر آنها این ادعا نقض میشود و هم اصول و هم فروع، بدیع و نو پنداشته میشود:
نظمی که کامل ظهور وحدت اصلیه در هیات اجتماعیه و وصول عالم به درجه بلوغ و کمال و رافع علم صلح اعظم و ضامن تاسیسات مدنیت الهیه در عصر ذهبی دور از افخم کور الهی است. نظمی که مثل و نظیرش نه در شریعت موسوی و نه در شریعت عیسوی و نه در شریعت محمدی و نه در شرایع دیگر از آدم تا خاتم ظاهر نگشته... در سنه ستین به آن بشارت داده شده و در سنه تسع در عالم وجود احداث گشته و تولد یافته در سنه ثمانین سریانش به منتهای درجه قدرت رسیده و در یوم میثاق تصرفات اولیهاش جهان فرنگ را به اهتزاز آورده در این عصر نورانی در موسسات نظم بدیع الهی حلول نموده و تجسم یافته. " 1 ".
با مقایسه این متن و توضیحات اصل دهم متوجه خواهیم شد که تناقض آشکار وجود دارد آیا شریعت به زعم بهائیت درون خود تناقض میپروراند و یا این روش یعنی تناقض گویی - نعوذ بالله - جزء ویژگیهای و خصائص ادیان الهی است؟!
از طرف دیگر اگر بهائیت حقیقتا خود را منادی وحدت ادیان در قرن سیزده هجریمیلادی میداند چرا هنگامی که خود دچار انشقاق گردیده بسیاری از آن منشعب میشوند همه آنها را به دیده دشمن میانگارد و هر یک را به صفت زشتی نسبت میدهد.البته انشعاب و انشقاق در هر دین و آئینی بنابر عوامل مختلف در طول تاریخ به وقوع پیوسته و هیچ گاه هیچ فرد منصفی آن را دلیل بر رد حقانیت ادیان الهی نمیشمارد ولیکن بهائیت خود در یک جا عدم انشقاق در این فرقه را دلیل بر حقانیت خود میشمارد.
بهائیت آئین خود را بالاتر کلیه ادیان الهی اعلام میکند و حتی بابیت را زیر سئوال میبرد و میگوید: «نظم اداری خود رمز قوت امر الله و ما به الامتیازش از سایر ادیان و ضامن حفظ وقایتش از انشقاق و تجزی است در هیچ یک از کتب مقدسه ادیان عالم حتی در آثار حضرت اعلی " 1 " نمیتوان راجع به عهد و میثاق و تدارک نظم اداری نصوصی یافت که از حیث درجه و اعتبار با آنها در این مورد در اساس آئین بهایی است، قابل قیاس میباشد. آیا فی المثل در مسیحیت و یا اسلام که دو نمونه بارز ادیان کثیر الانتشار معظم عالمند، میتوان چیزی یافت که با کتاب عهدی و یا الواح وصایا قیاس گردد و یا معادله نماید؟ آیا نصوص انجیل و یا قرآن هیچ یک به رؤسا و مجامعی که مدعی مقام تبین و حق تفسیر مندرجات کتب مقدس و اراده امور جامعه نمودهاند، اختیارات کافیه اعطاء مینماید؟... شارع آئین بابی نیز هر چند تا حدی به وسیله کتاب بیان فارسی از بلای انشقاقی که دامن گیر مسیحیت و اسلام گردید، کاست و لیکن آیا میتوان گفت برای صیانت امرش اساس صریح و مؤثری گذاشته است که با آن چه الی الابد باید ضامن وحدت در میان پیروان حضرت بهاء الله باشد برابری کند؟» " 2 ".
اما پس از اینکه احمد سهراب از فرمان شوقی سر باز زد و وصیتنامه عباس اسفندی که در آن شوقی را جانشین خود شمرده بود، جعلی و ساختگی تلقی نمود، روحیه ماکسول «رهبر پنجم بهائیت» " 3 " شروع به توجیه این اقدام احمد سهراب نمود و اظهارات قبلی شوقی افندی که عدم انشعاب در بهائیت را دلیل بر حقانیت آن دانسته بود را فراموش، وبه انشعاب در این فرقه اعتراف کرده و میگوید «کدام جمالی است که موجد حقد و سد نشود و کدام عفتی است که آن را تهمت و افترا از پس نیاید کدام خوبی و فضیلتی است که حس شرارت حسود را بیدار ننماید» " 1 " و در جایی دیگر احمد سهراب را آماج تهمت میکند و میگوید «حرص و جاه طلبی بر او غلبه ننمود... حصول برتری و تفوق که آرزوی قلبی او بود،... «لدودترین عدو معارض است» " 2 ".
کسی نیست که از سران بهائیت سئوال کند، شما که عدم انشعاب در فرقه خود را دلیل بر حقانیت آن بر میشمرید، پس چرا تا به حال این همه انشعاب در مسلک شما به وجود آمده است؟!! و حال که چنین شده اگر واقعا منادی وحدت ادیان هستند پس چرا با ناقضین و سهرابیون این طور برخورد میکنند و احمد سهراب را لدودترین عدو و معارض میخوانند؟!!
جهت خوانندگان گرامی عناوین فرقههایی که از بدو ادعای میرزا حسینعلی نوری به وجود آمد را ذیلا میآوریم.
ثابتین - ناقضین - سهرابی - طرفداران میسن ریمی - جمشیدی " 3 ".
در ابتدا واژه تعصب مورد بررسی قرار میگیرد و سپس به نقد این اصل میپردازیم.
تعصب در لغت به معنای طرفداری نمودن از کسی یا چیزی یا سختی است " 2 " و در اصطلاح عبارت است از یک نوع پیش داوری و یا یک نگرش افراطی و معمولا منفی نسبت به یک طبقه یا گروه خاص. " 3 ".
همان طور که در اصل نهم خواندید بهائیت معتقد است که واضع اصل ترک تعصبات در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی بوده لذا جا دارد تاریخ تمدن را ورق بزنیم تا ببینیم این ادعا تا چه حد اهمیت دارد. سپس ادیان الهی را مورد بررسی قرار میدهیم.
با توجه به تاریخ علم، این اصل یعنی ترک تعصبات بعضی از شاخههای دیگر علم، مثل علوم جدید خاصه رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را نیز در بر میگیرد و کاربرد زیادی پیدا میکند. همین طور پی میبریم که نگرش انسان غربی نسبت به علم از زمان رنسانس یعنی قرن شانزدهم تغییر نموده و مفهوم تعصب و مردود بودن آن در تحقیقات علمی مورد دقت قرار گرفته است و از آن زمان اصطلاح bias مطرح گردید. علمای جدید مانند منتسکیو دانشمند معروف فرانسوی در قرن هیجدهم و ماکس وبر آلمانی از جمله نظریه پردازان غربی هستند که در خصوص عصبیت مطالبی ابراز داشتهاند.
مونتسکیو معتقد است «بشریت از مردگان بیشتر تکمیل شده تا از زندگان.» و یا «مردگان بیش از پیش بر زندگان حکومت میکنند» " 4 ".
ریمون آرون جامعه شناس معروف در کتاب مراحل اساسی اندیشه مونتسکیو را توصیف کرده و میگوید: (مونتسکیو درست مثل ماکس وبر میخواهد از دادههای نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد آری داده تاریخی به صورت گوناگون و تقریبابی انتهایی از رسوم عادات افکار و قوانین و نهادهای اجتماعی به وی عرضه میگردد. " 1 ".
اما در میان علمای اسلامی شاید اولین فرد که به صراحت از عصبیت، شیوع و انواع آن سخن گفته عبدالرحمن ابن خلدون تونسی است که دانشمندان غربی به اتفاق، وی را اولین جامعه شناس در دوران قرون وسطائی اروپا میشناسند.
در ادیان الهی مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسی قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولی و اعتقادی دقت زیادی بر نداشتن تعصب در زمینههای اجتماعی و اخلاقی و تحقیق کامل به منظور وصول حقیقت دین سفارش و تاکید شده است. در این رابطه قرآن میفرماید:
«فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الا حسنه» " 2 " یعنی: پس بشارت بده بندگان را که صحبتها را گوش میکنند و از بهترین آنها تبعیت میکنند.
در جای دیگر قرآن به صراحت تعصب دینی را رد میکند و میفرماید:
«لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی» " 3 " یعنی: در دین اکراهی نیست به تحقیق مه روشنی از گمراهی و ضلالت تمایز پیدا کرد.
همچنین در روایات نیز مسئله تعصب مورد تعقیب قرار گرفته و به دلیل عقوبت اخروی از آن نهی شده است. از حضرت رسول اکرم نقل است که میفرمایند: «کسی که بوده باشد در دل او دانه خردلی از عصبیت بر انگیزاند خدا او را روز قیامت با عربهای جاهلیت» " 4 ".
حضرت علی علیهالسلام نیز میفرمایند: «خداوند تعالی عذاب کند شش طایفه را به شش چیز: عرب را به عصبیت، دهقانان را به کبر، امیران به ستم، فقیهان را به حسد، تاجران را به خیانت و اهل رستاق را به نادانی.» " 5 ".
در علم اخلاق عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانیه است که آثار آن مدافعه کردن وحمایت نمودن از خویشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی باشد یا تعلق وطنی و آب و خاکی یا غیر آن و این از اخلاق فاسده و ملمات رذیلهای است که منشاء بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی میگردد.
و خود آن فی نفسه مذموم است گر چه برای حق باشد یا در امری دینی باشد و منظئر اظهار حق نباشد بلکه منظور غلبه خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد. " 1 ".
امام حسین علیهالسلام در این رابطه میفرمایند: «کسی که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» " 2 ".
در روایات دیگری حتی راضی شدن به عصبیت نیز مردود است. در این خصوص حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «آن که از کار گروهی خشنود باشد چون کسی است که با ایشان در آن کار همراه باشد» " 3 ".
در زمینههای علمی نیز عصبیت از نظر اسلام رد شده است و گفته شده است اگر کسی بدون مورد در برابر مطالب علمیه ایستادگی نماید، خداوند او را هدایت نخواهد کرد و در این رابطه قرآن میفرماید: «چه بد است مثل گروهی که آیات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمگران را راهنمائی نخواهد کرد.» " 4 ".
در زمینه عصبیت فلاسفه و متکلمین و حکمای اسلامی نیز مثل ابن خلدون -خواجه نصیر طوسی - امام محمد علی غزالی - سعدی و... در طول قرون متمادی به اشکال گوناگون به آن پرداختهاند.
بنابراین میبینیم که این اصل یعنی ترک تعصب، جنبه اخلاقی داشته و در قرآن کریم 1430 سال قبل و حکما و علمای اسلامی پس از آن به این موضع توجه داشتهاند و به ترک آن سفارش نمودهاند و این مطلب در قرن سیزده هجری هیچ گونه تازگی نداشته که حسینعلی نوری آن را به عنوان یک اصل آن هم به عنوان اصل بدیع در اصول عقاید خود مطرح نموده است.
نقض اصل ترک انواع تعصبات، در متون بهائیت
تا این جا مشخص شد که فرقه بهائیت در زمینه اصل نهم یعنی ترک تعصبات فاقد نوآوری بوده است. اما گذشته از کهنه بودن اصل نهم آیا سران بهائیت در متونی که از خود به جای گذاشتهاند این اصل را رعایت کردهاند؟ برای یافتن پاسخ این سئوال متون مربوط به آنان را مورد بررسی قرار میدهیم.
شوقی افندی، در مورد حضور افراد غیر بهائی در جلسات مربوط به بهائیت اظهار میدارد: «این جلسات 19 روزه مخحصوص اهل بهاء است منحصرا برای آنان است و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در این اصل جایز نیست.» " 1 ".
و در جای دیگر تاکید میکند که: راجع به حضور افراد غیر بهائی در ضیافتهای 19 روزه این امر بالمره احتراز شود. " 2 ".
از آقای شوقی افندی باید پرسید معنی عدم تفاوت مومن و غیر مومن کافر و مشرک این است که فقط افراد بهائی در محافل شما شرکت کنند؟ آیا ایجاد تمایز و مرزبندی بین خودی و غیر خودی موجد نوعی تبعیض و تعصب به شکل مذهبی نمیباشد؟
در جای دیگر حسینعلی نوری اظهار میدارد غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد:
«غیر بهائی لا یورث البهائی» " 3 " ظاهرا در این جا نیز ایشان فراموش کردهاند که قبلا فرمودهاند: «همه آنها (موحد و مشرک مؤمن و غیر مؤمن) در برابر قوانین اجتماعی و مدنی دارای حقوق واحدند و روابط ظاهری ربطی به عالم دیانت ندارد.»
آیا این تناقض گوییها نشانگر تعصب دینی و غیر الهی بودن آنها نیست؟! جناب آقای حسینعلی نوری که این قدر دلشان برای علم و دانش سوخته " 4 " که در تقسیم ارث حقی برای معلم در نظر گرفتهاند چرا حساب معلم غیر بهائی را از معلم بهائی جدا دانستهاند و او را از سهم الارث که خود تعیین نموده است محروم میکند. بهائیت حتی در بین مریدان خودش نیز تفاوت و تبعیض قائل شده و در زمینههای اجتماعی حقوق بیشتری به افراد شهری و روستاییان اختصاص داده است. برای مثال در قوانین و احوالشخصیه بهائیت آمده است که:
میزان مهریه از طرف زوج شهرنشین مقدار یک تا پنج واحد طلا و برای زوج روستایی (قراء و قصبات) از یک تا پنج واحد نقره تعیین میگردد. برای زوجه فرقی برای شهری یا روستایی بودن (نیست) ندارد. " 1 ".
سران بهائیت که شعار میدهند بین سیاه و سفید آفریقائی و آسیایی تفاوتی نیست پس چرا بین روستایی و شهری تبعیض قائل شدهاند؟ گذشته از این مطلب اختلاف مشهود در این حکم مربوط به افراد بهائی میشود و اگر با منطق اینان قیاس غیر بهائی و بهائی در کار بود حتما تبعیض بیش از این میشد و درصد طلا و نقره بیشتر افزایش پیدا میکرد؟
آیا با این تبعیض و تعصب آشکار وحدت عالم انسانی که شعار اساسی بهائیت است به واقعیت خواهد پیوست؟!
شایان ذکر است موارد نقض بیشماری دیگری نیز در ارتباط با وجود تبعیض وانواع تعصبات در متون بهائیت وجود دارد که در این جا جهت رعایت اصل اختصار به چند مورد آن اشاره گردید.
طرح تعدیل معیشت عمومی یکی دیگر از اصول اعتقادات است که بهائیان به آن افتخار میکنند و جزء آرمانهای خود بر میشمارند و معتقدند که در این طرح ثروتهای ملل به کلیه عالم تعلق خواهد داشت و روابط اقتصادی ممالک جهان بر اساس تفاهم و بدون سدهای گمرکی با ایجاد یک روش در واحد پول و ارزان استوار است. " 1 ".
طبق تعالیم حسینعلی نوری: «عالم یک وطن و مردم آن یک ملت گردند و رقابتهای غیر انسانی و مخرب اقتصادی به کلی از بین خواهد رفت.» بر همین اساس امنیت بین المللی که مولود صلح واقعی است مانع صرف مبالغ گزاف در راه تکثیر آلات و ادوات جنگی خواهد گردید. " 2 ".
همچنین عباس افندی در خصوص این طرح اصل مساوات را رد و نظام طبقاتی را محترم میشمارد و اظهار میدارد: «اصلاح معیشت از برای بشر لازم نه آن که مساوات باشد بلکه اصلاح لازم است و الا مساوات ممکن نیست نظم عالم به هم میخورد نظم عالم چنین اقتضاء مینماید که طبقات باشد» " 3 ".
در راستای این اصل اصلاحات اقتصادی باید از اذهان آغاز شود سپس به اصناف و طبقات دیگر جامعه معطوف گردد.
کارگران باید علاوه بر مزد از منافع حاصله سهمی عادلانه دریافت کنند. " 4 ".
این فرقه به منظور جلوگیری از تراکم سرمایه در نزد چند نفر سرمایهدار معدودراههایی را پیشنهاد میدهد که با اجرای آنها مدعی است ثروت به مرور زمان و به طور عادلانه توزیع خواهد شد. این راهها عبارتند از:
1) قانون ارث بهائی که ما ترک متوفی بین هفت طبقه تقسیم میشود.
2) پرداخت مالیات تصاعدی.
3) هر بهائی موظف است وقتی ثروتش معادل 19 مثقال طلا رسید 19 درصد، آن را جهت مصارف عمومی و روحانی مرکز اداری بهائی (بیت العدل) واقع در حیفا اسرائیل بدهد. حقوق اله واجب است ولی کسی حق مطالبه ندارد. " 1 ".
4) امر زکات در این فرقه تصویب شده و نحوه اجرای آن به شیوه اسلام توصیه شده و وجوه جمع آوری شده باید صرف نیاز مستمندان شود. " 2 ".
فرقه مزبور سپس نکات مورد نظر در خصوص طرح فوق الاشاره را این طور بیان میکند:
1) امر بهائی، یک دستگاه اقتصادی نیست و هیچ مکتب خاصی را در زمینه اقتصاد معرفی نمینماید.
2) بهائیان طبق آثار حسینعلی نوری معتقدند تا مشکلات اقتصادی حل و برطرف نشود، عالم انسانی روی آسایش نمیبیند.
3) هدف فرقه بهائیت از طرح اصولی در زمینه اقتصاد تعدیل معیشت و حل مشکلات جهان اقتصادی است.
4) در آثار بهائیت، صرفا به ذکر اصولی در زمینه اقتصاد اکتفا شده زیرا مسائل اقتصادی مسائلی است که دائما در تغییر و تبدیل است.
5) بدون توجه به تعالیم اجتماعی بهائی حل مشکلات اقتصادی در سطح اجتماعی و جهان ممتنع است. فی المثل ایجاد صلح عمومی و تأسیس حکومت جهانی و اتخاذ سیستم اقتصاد جهانی و ایجاد وحدت اوزان و پول و از میان برداشتن سدهای گمرکی بیگمان بسیاری از مشکلهای لا ینحل فعلی اقتصاد را حل خواهد نمود." 3 ".
این فرقه برای اجرای طرح تعدیل معیشت عمومی شیوه عملی هم پیشنهاد میدهد بدین ترتیب که در هر فرقه مجمعی تشکیل گردد و مخزنی تحت نظر این مجمع تأسیس شود. این مخزن عایدات و مخارج عمومی آن فرقه را به عهده گیرد.
عایدات یا واردات مخزن از هفت طریق به شرح ذیل تأمین میگردد:
1) رسوم حیوانات
2) مال بیثروت
3) چیزی که یافته شود و صاحبش پیدا نشود.
4) یک سوم گنج یافت شده
5) یک سوم معادل مکشوفه
6) تبرعات
7) مالیات
در متون بهائیت محل هزینه این درآمدها به شرح ذیل اعلام شده است:
1) بهداشت عمومی.
2) ادای مالیات به حکومت مرکزی.
3) ادای رسوم حیوانات به حکومت مرکزی.
4) اداره معیشت ایتام.
5) اداره معیشت عجزه.
6) فرهنگ عمومی.
7) اکمال معیشت نیازمندان. " 1 ".
تا اینجا، طرح معیشت عمومی از نظر این فرقه بطور مفصل توضیح داده شده. در قسمت بعدی به نقد این اصل میپردازیم.
ترک انواع تعصبات
ترک انواع تعصبات عنوان اصل نهم از اصول عقاید بهائیت میباشد. و منظور از آن ترک تعصبات اعم از مذهبی، نژادی، ملی، سیاسی و غیره است.
«بهائیان اظهار میدارند که اختلافی که در حال حاضر در بین افراد بشر از هر نظر موجود است ناشی از تعصبات جاهلانه است. این تعصبات مانع بزرگی است برای ایجاد صلح و سلام و وحدت و یگانگی و سدی است بین بشر و سعادت حقیقی او. " 1 "».در این رابطه عباس افندی میگوید: «تعصب مخرب اساس نوع بشر است از هر قبیل باشد.» " 2 ".
طبق تعالیم بهائیت «ادعا میشود که میزان امتیاز علم و عمل و اخلاق و دانش است نه وطن و مقام و این امتیازات نیز موجب ایجاد برتری نمیشود.»" 3 ".
مطابق ادعای حسینعلی نوری بین مومن و غیر مومن موحد و مشرک فرقی نیست و همه آنها در برابر قوانین اجتماعی و مدنی دارای حقوق واحدند و روابط ظاهری ربطی به عالم دیانت ندارد. " 4 ".
بهائیان مدعیاند «در همه عالم به چشم برادری و برابری به یکدیگر مینگرند و خالی از هر گونه تعصب به حقیقت همه را دوست دارند. و به همه اهل عالم مهربانند و همه را مخلوق خداوند یگانه میدانند.» " 5 " و همچنین شعار میدهند «سیاه و سفید و سرخ وزرد آسیایی و آفریقایی و غیره تفاوتی ندارد.» " 1 ".
موضوع تساوی حقوق رجال و نساء یکی دیگر از اصول و اعتقادات بهائیان است که در این فصل به بررسی آن میپردازیم بهائیان در توضیح این اصل اظهار میدارند:زنان، مانند مردان، دارای استعداد کسب علوم و ترقی در مدارج دانش و هنر میباشند، اگر به ظاهر زنان در بعضی امور از مردان عقب افتادهاند به این دلیل است که بر اثر طرز فکر بشر در قرون و اعصار گذشته، زنان مانند مردان مورد تعلیم و تربیت و توجه قرار نگرفتهاند و در حقیقت زنان امروز محصول قرنها محرومیت از تعلیم و تربیت هستند.) " 1 ".
همچنین «برای اثبات زنان همین بس که در سالهای معدود اخیر که جامعه به آزادیهای نسبی دست یافتهاند اینک برخی از آنها از بعضی از مردان پیشی گرفتهاند. پس خداوند در خلقت نیز تفاوتی بین زن و مرد از نظر هوش، استعداد و شخصیت نگذاشته است " 2 " در این راستا عباس افندی میگوید:
«در نظر خدا زنی و مردی نیست هر کس قلبش روشنتر است نزد خدا مقربتر است هر کس ایمانش بیشتر است نزد خدا مقبولتر» " 3 ".
«طبق این تعلیم و تربیت، عضویت و خدمت در تشکیلات حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و در حقوق مدنی از قبیل ازدواج، طلاق، سن بلوغ، ارث و غیره با مردان متساوی هستند.» " 4 ".
از طرفی بهائیان معتقدند که نباید حقوق را با وظایف اشتباه کرد و تصور نمود که اگر این تساوی برقرار گردد پایه و اساس خانواده که بر اثر وجود زنان کدبانو و کاردان استوار است متزلزل گردد و چون زنان مانند مردان دخالتی در تنظیم امور داخلی و خانوادگی ننمایند، اختلاف عظیمی در جامعه انسانی ایجاد میگردد. زیرا بین وظیفه و حق تفاوت بسیار است و اعتقاد به تساوی حقوق، اعتقاد به تساوی وظیفه نیست، و بهائیان طرفدار تساوی وظیفه نمیباشند و به طور خلاصه تعلیم و تربیت حضرت بهاءاله بر اساس تساوی حقوق است نه تساوی وظیفه.
نقد اصل تساوی حقوق رجال و نساء
اکنون که با نقطه نظر بهائیت راجع به تساوی حقوق زن و مرد آشنا شدید، در این قسمت به بررسی ادعای بهائیان راجع به بدیع بودن این اصل میپردازیم. به عبارت دیگر در متون اسلامی تحقیق و تفحص مینماییم تا ببینیم نظر اسلام راجع به اصل تساوی این دو قشر از جامعه چیست و آیا اسلام مخالف تساوی است که بهائیت خود را موافق آن و مبدع طرح احیای حقوق از دست رفته زنان میداند؟
در ابتدا لازم است واژه حقوق معنا گردد، سپس این اصل مورد بررسی قرار میگیرد.
حقوق از ریشه و معنای سزاوار، درست، راست و یقین است " 1 " و در اصطلاح عبارت است از، مجموعه مقرراتی که برای اشخاص، از این جهت که در اجتماع هستند حکومت کند.) " 2 ".
اما نظر اسلام راجع به حقوق زن و مرد را از متون اسلامی پی میگیریم. از جمله مسائلی که در قرآن مجید تفسیر شده حقوق زن و مرد است. قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و معنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. " 3 ".
اسلام پیشاپیش نظر خود را درباره زن معرفی کرده است. " 1 " قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده است. قرآن درباره آدم اول میگوید:
«همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود قرار دادیم» " 2 ".
بنابراین در اسلام نظریه تحقیر آمیزی نسبت به زن درباره سرشت و طینت وجود ندارد. قبل از اسلام بعضی از ملل معتقد بودند که زن فطرتا پلید است و شیطان از طریق زن، مرد را وسوسه میکند. در صورتی که قرآن در این زمینه ضمیر تثنیه آورده و میگوید: فوس لهما الشیطان. " 3 " یا (فدلیهما بغرور). به ترتیب به این معنا هستند که شیطان آن دو را وسوسه کرد - شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد. بنابراین شیطان هر دو را وسوسه مینماید تا مرد را به وسیله زن.
زنان در مقامات روحانی و معنوی نیز با مردان مساوی هستند، قرآن در آیات متعدد تصریح کرده که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است. قرآن، هم از مرد قدیس صحبت میکند. هم از زن قدیسه یاد میکند منتها تفاوتی که بین زن و مرد قائل شده در سیر من الحق الی الخلق " 4 " است؛ در بازگشت از حق به سوی مردم مسئولیت پیامبری است که صرفا به مرد اعطاء نموده است. " 5 ".
در برخی از نظریات نسبت به زن صورت تحقیرآمیزی نظر شده است و آن در مسئله ازدواج میباشد که بعضا ازدواج را دفع افسد به فاسد میشمارند در صورتی که اسلام ازدواج را مقدس مینگرد؛ پیامبر اسلام میفرمایند: من به سه چیز علاقه دارم بوی خوش: زن و نماز.
برتر اندر اسل میگوید: در همه آئینها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت میگردد مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضعکرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است. " 1 ".
اسلام هرگز زن را مقدمه وجود مرد نمیداند و علت غایی را در کمال صراحت بیان میکند، قرآن کریم میگوید: «هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند» " 2 ".
اما یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیز این است که سهم زن در تولید فرزند، بسیار ناچیز شمرده میشده اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ظرفی میدانستهاند که نطفه مرد را در داخل خود نگه میدارد و رشد میدهد اما قرآن معتقد است که شما را از مرد و زنی آفریدیم.
بطور خلاصه از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی برخوردارند ولی به دلیل تفاوت جنسی و جسمی در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند و به همین خاطر از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهی ندارند و تفاوتی که میان نظر اسلام و سیستمهای غربی وجود دارد این است که غربیان میخواهند تفاوتهای غریزی و طبیعی زن و مرد را در تعیین قوانین، مقررات، حقوق و وظایف آنان در نظر نگیرند ولی اسلام به آنها توجه دارد. " 3 " بنابراین اسلام، اصل تشابه را قبول نمیکند اما اصل تساوی را میپذیرد.
در قسمت بعدی به موارد نقض این اصل توسط سران بهائیت اشاره مینماییم.
نقض اصل تساوی حقوق رجال و نساء در متون بهائیت
حال که دانستیم بهائیت در زمینه تساوی حقوق رجال و نساء هیچ گونه نوآوری نداشته است این موضوع را تحت بررسی قرار میدهیم که آیا این فرقه که خود را منجی زن در قرن بدیع میداند در متون خود مانند احکام و احوال شخصیه این اصل را رعایت نموده است و یا این که فقط اسم و عبارت تساوی را به یدک میکشد؟ برای یافتن پاسخ پرسش به چند نمونه از موارد نقض در خصوص احکام و احوال شخصیه اشاره مینماییم.
این فرقه در تقسیم ارث بنا بر دستور مؤسس آن (میرزا حسینعلی نوری) به اینترتیب عمل مینماید که:
اگر افرادی بدون وصیت نامه فوت کردند ماترک آنها 2520 سهم به شرح ذیل بین وارثین تقسیم میگردد. " 1 ".
ردیف، الف، وارثین، اولاد، تعداد سهم، 1080سهم، درصد سهم 86 / 46%
ردیف، ب، وارثین، زن یا شوهر، تعداد سهم، 390سهم، درصد سهم 74 / 15%
ردیف، ج، وارثین، پدر، تعداد سهم، 330 سهم، درصد سهم 10 / 13%
ردیف، د، وارثین، مادر، تعداد سهم، 270 سهم، درصد سهم 71 / 10%
ردیف، ه، وارثین، برادر، تعداد سهم، 210 سهم، درصد سهم 33 / 8%
ردیف، و، وارثین، خواهر، تعداد سهم، 150سهم، درصد سهم 95 / 5%
ردیف، ز، وارثین، معلم، تعداد سهم، 90سهم، درصد سهم 57 / 3%
حال از سران بهائیت سوال میشود که پدر و یا مادر و همچنین خواهر و برادر از دو جنس مخالف نمیباشند؟ پس چرا در تقسیم ارث تفاوت قائل شده و به پدر 330 سهم ولی به مادر 270 سهم تعلق میگیرد؟ همین طور چرا در مورد برادر 210 سهم لیکن خواهر به 150 سهم کاهش مییابد؟ در این جا مشاهده مینمایم که تساوی رجال و نساء فراموش شده است.
بهائیت حتی در تقسیم ارثیه بین اولادین (فرزندان) از دو جنس مخالف نیز اصل تساوی را رعایت نکرده و بنی دختر و پسر تفاوت قائل شده است و خانه مسکونی و البسه پدر که فوت نموده را به پسر ارشد وی واگذار مینماید. در این رابطه عباس افندی اظهار میدارد: «محل سکونت و البسه شخصی متوفی به پسر بزرگ میرسد اگر زنده نباشد به پسر دومی و الی آخر» " 2 ".
بهائیان حتی کتب تفسیری نیز راجع به احکام اقدس نوشته و در آن به این احکام نیزافتخار میکنند. یکی از این کتب مربوط به عبدالحمید اشراق خاوری است که در خص.ص عدم تساوی تقسیم لوازم شخصی متوفی، در بین فرزندان اناث و ذکور به دفاع پرداخته است. شاید اگر نامبرده به این گونه تفاسیر دست نمیزد آبروی کتاب اقدس کمتر برده میشد.
یکی دیگر از موارد نقض اصل تساوی حقوق رجال و نساء در ماده پنج از اصول اساسنامه بیت العدل " 1 " (تشکیلات جهانی بهائیت) تصریح شده است. این اصل اشعار میدارد: بیت العدل اعظم مرکب از 9 نفر عضو از رجال است که از میان افراد جانعه بهائی انتخاب شده باشند. " 2 " بیت العدل اعظم در حقیقت قوه مقننه جهانی است. " 3 ".
در این جا این موضوع مطرح میشود که زنان که طبق اصول بهائیت حق مساوی با مردان حتی در انتخابات دارند چرا در بین 9 نفر بیت العدل جایگاهشان خالی است و اصولا چرا زنان حق کاندید شدن و عضویت در بیت العدل که به تعبیر این فرقه قوه مقننه جهانی است را ندارند؟! اینجا است که بهائیت برای این پرسشها و دهها پرسش دیگر دهانش بسته میشود و پاسخی ندارد.
اصل ششم از اصول اعتقادات بهائیت ایجاد و یا انتخاب خط بین المللی است. طبق دستور حسینعلی نوری، بهائیان معتقدند که دو زبان و دو خط در مدارس عالم باید تدریس گردد. یکی زبان و خط مادری و دیگری زبان و خط بین المللی. او پیشنهاد میدهد که باید توسط انجمنی مرکب از دانایان زبان شناس، مورد اخیر از بین زبانها و خطوط موجود انتخاب و یا به صورت زبان و خطی جدید اختراع نمایند.
در این خصوص حسینعلی نوری موسس فرقه میگوید: (به تدریج این دو زبان به یک زبان منجر شود تا عالم انسانی حکم یک وطن پیدا کند و افراد ساکن کره ارض چو افراد یک کشور به نظر آیند. " 1 ".
همچنین عباس افندی در این رابطه میافزاید: این لسان عمومی از جمله اسباب اتحاد عالم انسانی است " 2 ".
نقد اصل ایجاد یا انتخاب خط بین المللی
اعتقاد به وجود یک زبان بین المللی جهت ایجاد ارتباط ابناء بشر یک اصل پذیرفته شده از سوی همه متفکران است اما آیا قبل از سال 1269 هجری قمری (که فرقه بهائیت تأسیس شده) چنین موضوعی مطرح نبوده است؟
با بررسی زبان علمی متون تاریخی و کتب دانشمندان دوران قبل و پس از اسلام به یک نتیجه میرسیم و آن این است که جملگی به زبان علمی خاص دنیای زمان خود نگارش شدهاند.
برای مثال در دوران اسلامی، کتب دنیای اسلام به زبان واحد عربی نگارش یافتهاند.
و هر نویسنده و یا دانشمندی به غیر از آگاهی به زبان محلی خود، لزوما به زبان عربی و قواعد صرف و نحو آن میبایست آشنایی پیدا مینمود تا بتواند آثار خود را با این زبان به تحریر درآورد.
به همین منظور کتاب علی محمد باب یعنی بیان و کتاب اقدس میرزا حسینعلی نوری نیز به زبان عربی نگارش گردیده است. و حتی یکی از عدله حقانیت باب و حسینعلی نوری از طرف آنها ابراز جملاتی - به اصطلاح آیات - به زبان عربی بوده است. " 1 ".
هم اینک نیز در بین مسلمانان جهان، زبان عربی به عنوان زبان مشترک به متظور آشنایی با متون اسلامی از جمله مهم ترین آنها یعنی کتاب آسمانی قرآن مجید، مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به مراتب فوق مطرح نمودن موضوع ایجاد خط بین المللی، طرح تازه و بدیعی نمیباشد که از طرف بهائیان نو و جدید تلقی میگردد. جالب است بدانید که بعد از 158 سال که از عمر تأسیس این فرقه میگذرد هنوز کارشناسان فرقه مزبور، نتوانستهاند یک خط و یا زبان بین المللی ابداع و یا از بین زبانهای زنده دنیا یکی را انتخاب نمایند. گذشته از این موضوع معلوم نیست چرا شخص حسینعلی نوری که خود را کارشناستر از همه ابناء بشر میداند، از ابتدا نتوانسته است یک خط بین المللی اختراع کند و این عمل را به کارشناسان پس از خود محول نموده است؟
یکی دیگر از اصول اعتقادات، الفت و محبت در دین است. طبق این اصل دین باید سبب مهر و محبت گردد و معتقدند که جمیع ادیان برای تأسیس و تحکیم روابط حسنه و حسن تفاهم بین بشر، وضع و تشریع گردیدهاند. لهذا اگر دین سبب محبت نگردد بیدینی بهتر است " 1 " در این رابطه عباس افندی میگوید:
«دین به منزله علاج است اگر علاج سبب مرض شود البته بیعلاجی بهتر است لهذا اگر دین سبب حرب و قتل شود البته بیدینی بهتر است» " 2 ".
همچنین از میرزا حسینعلی نوری نقل میشود: «ای اهل عالم مذهب الهی از برای محبت و اتحاد است او را سبب عداوت و اختلاف منمایید» " 3 " و در جای دیگر اظهار میدارد:
«دانای آسمانی میفرماید گفتار درشت به جای شمشیر دیده میشود و نرم آن به جای شیر، کودکان جهان از این به دانایی رسند و برتری جویند» " 4 ".
سران بهائیت گذشته از مسائل فوق راجع به رعایت مسائل اخلاقی بسیار تأکید کردهاند و خود را مبادی آداب و اخلاق انسانی میشمارند. میرزا حسینعلی نوری در این رابطه میگوید: عموم اهل عالم باید از ضرر دست و زبان شما آسوده باشند. همچنین «یا حزب الله شما را به ادب وصیت مینمایم و اوست در مقام اول سید اخلاق». و نیز «سبب حزن مشوید تا چه رسد به فساد و نزاع» " 5 " در این خصوص شوقی افندی (نوهدختری عباس افندی) میگوید: «فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مومن نیک رفتار است نه عالم بد کردار» " 1 ".
تا اینجا به طور اجمال نظر فرقه بهائیت را در رابطه با اصل پنجم گویا شدیم در بخش بعدی به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
نقد اصل دین باید سبب الفت و محبت باشد
اکنون که دانستیم نظر فرقه بهائیت در رابطه با محبت و مهر و الفت دینی چیست در این قسمت به نقد و بررسی این اصل میپردازیم.
بررسی و نقد این اصل شامل دو بخش میگردد بخش اول راجع به رد یا تأکید بدیع بودن آن است در بخش دیگر نقض آن توسط سران فرقه مورد جستجو قرار میگیرد.
در متون اسلامی موارد زیادی ملاحظه میگردد که راجع به الفت و محبت صحبت شده. از جمله در قرآن مجید کلیه سور قرآن (به جز یک سوره) با صفات رحمانیه خداوندی شروع میشوند " 2 " و در بعضی موارد حتی الفت با این صفت الهی، تأکید و سفارش شده است. در این خصوص حضرت رسول اکرم میفرمایند:
(من لا یرحم، لا یرحم) کسی که مهربانی نکند رحمت خداوندی شامل حالش نمیشود " 3 ".
اصل اسلام به تعبیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله دین گذشت و آسانی آن جا که میگویند بعثنی بالخنیفته السهله، السمحه " 4 ". در تبلیغ دین اسلام دینی سهل گیر است نه سخت گیر و بیشتر بر بشارت و امید تا بر تهدید و ترس تکیه میکند. حضرت رسول به یکی از اصحابش که برای تبلیغ دین به یمن اعزام میگشت دستور دادند که: آسان گیر و سخت نگیر، نوید بده (میلها را تحریک کن) و مردم را متنفر نساز " 5 ".
اصولا نرمی و مهربانی پیامبر عفو و گذشتش استغفارهایش برای اصحاب و بیتابیش برای بخشش گناه امت از علل عمده نفوذ عظیم و بینظیر پیامبر در جمع اصحابش بود. قرآن کریم به این مطلب اشاره میکند آن جا که میفرماید:
«به موجب مهربانی که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان میدهی. اگر درشتخو و سختگیر میبودی از دورت پراکنده میشدند، پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خدا استغفار کن»" 1 ".
همان طور که در صفحات قبل خواندید عباس افندی مدعی است اگر دین باعث جنگ و قتال شود آن دین نبودنش بهتر از بودنش است. " 2 ".
حال باید ببینیم کدامیک از ادیان الهی موجب جنگ و قتال شده که فرقه بهائیت سرآمد الفت و محبت شده است و ادعا نموده این اصل را تنها خود مطرح نموده است؟ برای مثال در دین مسیحیت که سراسر کتب مقدسش (اناجیل اربعه) مشحون از الفت و محبت و ارجحیت آن بر سایر روشهای تبلیغی است. دین اسلام را هم که قبلا بررسی نمودیم و به متون اسلامی در این خصوص اشاره کردیم. ممکن است بهائیان به آیاتی از قرآن اشاره داشته باشند که در آن جنگ و قتال به کار برده شده است. در این خصوص بایستی توضیح داد که (جنگ) در اسلام به منزله دفاع از اسلام و مسلمین مطرح است و در هر کجا غزوههای صورت گرفته شروع کننده جنگ کافرین بودهاند و در شروع هر غزوهای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به منظور پرهیز از جنگ و جدال و دعوت آنان به حقیقت با طرف متخاصم به روشنگری پرداخته است. اصولا دفاع از شرف حیثیت جان و مال و ناموس، حق طبیعی بشر است و نمیتوان اسم آن را جنگ و قتال ذکر کرد.
اگر به تاریخ بهائیت بنگریم " 3 " متوجه میشویم که در زمان باب و پس از مرگ او بابیان موجب قتل و کشتار مردم بیگناه مسلمان میشدند و این شیوه عمل آنها موجب پیگیری و تعقیب موضوع از طرف حکومت وقت گردید و از طرف دیگر بابیت در اذهان عامه مردم به جنگجویی و تخاصم و هرج و مرج طلبی تبدیل گشت شاید اگر میرزا حسینعلی نوری که خود قبل از ادعای پیامبری یک نفر بابی بوده چند جمله مبنی بر معرفی عاملین این هرج و مرج به اصل پنجم اضافه مینمود این اصل کاملتر میگشت وبرای این پرسش خوانندگان که از خود میپرسند کدامین دین الهی در طول تاریخ بشر جنگ طلب بوده پاسخی یافت میشد.
نقض اصل دین باید سبب الفت و محبت باشد، در متون و آثار بهائیت
در این بخش این موضوع را بررسی خواهیم کرد که آیا اصل پنجم توسط سران بهائیت در عمل نیز خود را نشان داده و یا صرفا در حد یک شعار باقی مانده است برای یافتن پاسخ این پرسش به متون این فرقه مراجعه میکنیم تا موضوع روشن گردد:
عباس افندی در رابطه به وجوب عینی تشکیل بیت العدل میگوید: کتاب اقدس مرجع جمیع امم و احکام الهی در آن مطرح احکام غیر مذکور راجع به قرار بیت العدل دیگر اسباب اختلافی نه و من یتعد ذلک فاولئک هم الناعقون و اولئک هم الظالمون و اولئک هم الاعداد المبغضون " 1 " " 2 ".
همچنین در جای دیگر از او نقل است که در هنگامی که یکی از هواداران او به نام «یوسف ثابت وجدانی» به وی گزارش میدهد که در ایران عدهای (از بهائیان) در صدد تشتت و تفرق هستند در جواب یوسف ثابت وجدانی میگوید: از این قبیل بسیار پیدا میشود تحیر ندارد بیت العدل درست میکند بیت العدل جمیع آثار و الواح مقدسه را جمع نموده و به دقت ملاحظه کرده حکم قطعی مینماید و هر کس حرفی بزند دندانش را میشکند. " 3 " خوانندگان گرامی توجه نمودند که سران فرقه در اظهارات خود چگونه مهر و محبت الهی را از خود نشان داده و در حق کسانی که به آنها اعتراض دارند کلماتی مانند ستمکاران دشمنان کینه ورز را نسبت میدهند و یا تهدید میکنند چنانچه دارای قدرتی در آینده شوند دندانهای مخالفین و یا معترضین را خرد میکنند!!
ظاهرا سران بهائیت فراموش کردهاند که قبلا با چه آب و تابی، خود را سمبل مهر و محبت به مردم معرفی نمودهاند و حتی مردم را به عدم کاربرد کلمات زشت سفارش کردهاند. حال چه شده است که این چنین برتافتهاند و میخواهند دندانهای مخالفینخود را خرد کنند؟ بایستی از خودشان سوال شود البته، تناقضات دیگری در این راستا وجود دارد مه بخشی از آنها در این جا ذکر میگردد:
شوقی افندی در رساله 42 صفحهای علیه مخالفان بهائی القاب زشت و توهین آمیزی به کار میبرد و هر یک را به صفت زشتی میدهد برای مثال:
1) حسین خان فرمان فرمای فارس حسین شقی است.
2) سعید العلماء بار فروش، اشقی الاشقیاء است.
3) سید محمود اصفهانی که بهائیان او را در عکا به قتل رساندند، سید لئیم اصفهانی.
4) شیخ عبدالحسین تهرانی، شیخ خبیث است.
5) سلطان عبدالحمید، عبدالحمید پلید است.
6) میرزا یحیی، یحیی بیحیا و وسواس خناس است.
7) جرج واشنگتن، اسفل السافلین است.
8) میرزا تقی امیر کبیر، تقی سفاک بیباک است.
9) میرزا علی اصغر شیخ الاسلام، شیخ الاسلام خبیث است.
10) سید جمال الدین اسد آبادی، سید افغانی عدود و حقودبه مرض سرطان مبتلی شد و زبانش مقطوع گردید." 1 ".
یکی دیگر از اصول دوازدهگانه اعتقادات بهائیت اصل تطابق دین با علم و عقل میباشد. در این رابطه عباس افندی میگوید «دین باید مطابق علم باشد. زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید اگر مسائل دینیه مخالف تعقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم جهل است.» " 1 ".
بهائیان ادعا دارند که عقاید بهائیت بر پایه علم و عقل استوار است " 2 "! و از مسائل دینی آنچه که با علم صحیح مطابقت نداشته باشد جهل و وهم است هیچ گونه اختلافی بین دین و علم وجود ندارد بلکه علم حقیقی همان دین الهی است " 3 " همچنین باید فریضههای علمی را که هنوز قطعی نشده و پایه و اساس آنها عملا و منطقا ثابت و استوار نگشته، از علم مسلم و ثابت جدا دانست. " 4 " از دیگر ادعاهای بهائیت، این است که «تمدنهای عظیم بر اثر ظهور انبیاء الهی مانند حضرت زردتشت، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد به وجود آمده است. از طرفی نباید اشتباه کرد " 5 " که آنچه در آثار انبیاء وارد گشته همان معنای ظاهری و لفظی آن مراد است بلکه بسیاری از کلمات و جملات کتب مقدسه تشبیهاتی است که گر چه ظاهرا با علم تطابق نمیکند ولی پس از تدقیق در معنای اصلی معلوم میشود که مباین با مسلم علم نیست» " 5 ".
نقد اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد
همین طور که قبلا گفته شد یکی از اصول دوازدهگانه بهائیت تطابق دین با علم و عقل میباشد و در آغاز ضروری است که تعاریفی از سه واژه دین، علم و عقل ارائه و سپس به نقد و بررسی این اصل بپردازیم.
دین در لغت به معنای اطاعت است " 1 "، و در اصطلاح به معنای (الذین هو وضع الهی لا و الالباب، تناول الاصول و الفروع). که مقصود از اصول، اعتقادات نفسانی باطنی و مقصود از فروع اعمال و عبادات ظاهری است " 2 ".
علم به معنای دانستن و آگاه شدن " 3 " و در اصطلاح به مجموعه دانش و معارف بشری و یا الهی گفته میشود که علوم تجربی و علوم عقلی را نیز شامل میشود. در غرب علم به معنای عام را KNOWLEDG و معنای خاص آن را SCIENCE گویند.
عقل به معنای خرد و دانش دریافتن و دانستن ترک قصاص کردن برای دیه و بستن ذراع و ساق شتر میباشد " 4 " و در اصطلاح به ابزار و افزار تفکر گویند که موجب تشخیص خوب از بد میگردد.
در آثار بهائیان (اگر بشود آنها را آثار نامید!) همان طور که قبلا نوشته شد اصل تطابق علم و عقل با دین به عنوان یک اصل بدیع و تازه مطرح شده است به منظور رد و یا تأیید این ادعا به سایر آثار ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام مراجعه مینماییم و سپس به نقض این اصل در اعمال سران فرقه میپردازیم.
در قرآن مجید در خصوص پیروی از قوه عاقله به آیات بیشماری بر میخوریم که در این جا به دو مورد اشاره میکنیم:
«صم بکم عمی فهم لا یعقلون» جون از قوه عاقله بهرهگیری نمیکنند مثل آن است که حس باصره و سامعه ندارند و نیز گنگ و لال میباشند. " 5 ".
و در سورهی دیگر «آیا آنان در روی زمین سیر نمیکنند و برای آنها راههایی باشد کهبا آن تعقل کنند» " 1 ".
همچنین روایات فراوانی در خصوص حجت عقلی و علمی تطابق دین با علم و عقل از ائمه اطهار و حضرت رسول اکرم وجود دارد که به چند مورد آن اشاره میگردد.
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام میفرمایند:
«یا هشام ثم بین ان العقل مع العلم» " 2 " یعنی عقل و علم بایستی توأم باشد.
از حضرت رسول اکرم نقل است: کسی که برود راهی را که طلب کند در آن علمی را، سلوک دهد خدا به او راهی در بهشت " 3 ".
همچنین میفرمایند: چون دیدید، مردی را که نماز بسیار میخواند و روزه بسیار میگیرد او را بزرگ مشمارید تا اینکه بدست آورید عقلش بر چه پایهای است. " 4 ".
در احادیث فوق عقل پایه و ملاکی برای سنجش اعمال دینی میگردد و کوشش علمی ستایش میشود.
حضرت صادق علیهالسلام میفرمایند: ستون و نگاه دارنده انسان، عقل اوست " 5 " ) همچنین (عقل راهنما و رهبر مومن است " 6 ".)
و در خصوص تطابق عقل و دین حضرت امام علی علیهالسلام میفرمایند: کل ما حکم بالعقل حکم بالشرع و کل ما حکم بالشرع، حکم بالعقل.
هر آنچه را عقل به آن حکم کند، شرع نیز همان را حکم کند و هر آن چه را شرع بدان حکم کند عقل نیز همان را حکم کند.
و در جای دیگر میفرمایند: «کسی را که حقا دریابم که در او یک خصلت از خصلتهای نیکو استوار است من تمام نیکوییها را بر آن خصلت حمل میکنم و فقدان سایر خصلتها را نادیده میگیرم و لیکن من فقدان دین و فقدان عقل را نمیتوانم نادیده بگیرم. " 7 ".
به طور کلی از طرف خداوند در اسلام برای مردم دو حجت قرار داده شده یکی حجتظاهر و دیگری حجت باطن، که رسل و انبیاء و ائمه علیهالسلام حجت ظاهر، و عقول مردم حجت باطن هستند. و این خود میرساند که در بینش اسلامی، عقل و وحی و علم و دین دو چیز مخالف هم که قبول یکی مستلزم نفی دیگری است نمیباشند. عقل و وحی هر دو موهبتی هستند از عالم الوهیت به عالم انسانی تا با اتحاد و پیوند آن دو کشتی حیات بشری بر دریای پر تلاطم زندگی به ساحل نجات رهنمون گردد. با توجه به مراتب فوق مشخص میشود که دین اسلام خود به بهترین وجه مبین تطابق دین با علم و عقل است و بهائیت این را از اصول اسلامی اقتباس نموده و آن را به عنوان یک اصل بدیع پس از گذشت سیزده قرن از اسلام به نام خود به مرم قالب نموده است!!
در اینجا ممکن است بهائیان این موضوع را مطرح نمایند که این احادیث، روایات و آیات قرآنی قبلا وجود داشته لیکن در زمان تأسیس بهائیت مورد تحریف واقع شده و بهائیت آن را احیا نموده است. اما این ادعا نیز با ادعاهای قبلی آنها مبنی بر عدم تحریف کلیه ادیان الهی " 1 " مغایرت پیدا میکند و اگر اذعان نمایند که هیچ کدام از این معارف تحریف نگردیدهاند این پرسش مطرح میشود پس چه لزومی به مطرح شدن مجدد آن تحت یک شریعت دیگر در قرن سیزدهم هجری بوده است؟!
نقض اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد، در آثار بهائیت
حال که متوجه شدیم اصل چهارم که از سوی بهائیان بدیع و نو معرفی شده تازگی نداشته و در معارف اسلامی به وضوح وجود دارد بیمناسبت نیست این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که آیا این اصل در فرقه بهائیت عملی گشته و یا در حد یک شعار باقی مانده است؟
ذیلا به گوشههایی از اظهارات سران بهائیت اشاره میگردد:
در زمانی که باب ادعای پیامبری نمود از او حجت و معجزهای برای اثبات ادعایش درخواست شد او پاسخ داد که «صرفا ادعا حجت است و نیازی به دلیل و برهان معجزهنیست زیرا اگر ادعای من حق باشد به دل مینشیند و اگر دیدید که به دل ننشسته بدانید باطل است.» به عبارت دیگر وی دلیل حقانیت خود را پذیرش ادعاهایش توسط عدهای از هوادارانش میپنداشت.
پس از او میرزا حسینعلی نوری مؤسس بهائیت نیز به تبعیت از ایده علی محمد باب صرف ادعاها را دلیل حقانیت دانست و هنگامی که علمای نجف و کربلا از او معجزهای جهت اثبات پیامبریاش درخواست کردند اظهار داشت که اگر انبیاء الهی معجزهای به واقع داشتند همه مردم دنیا خداپرست میشدند و دلیل این که همه مردم به پیامبران نپیوستهاند به این خاطر بوده که معجزات جنبهی مجازی داشته است. وی در کتاب ایقان آورده است: «مقصود از شمس و قمر که در کلمات انبیاء مذکور آمده است منحصر به این شمس و قمر ظاهری نیست که ملاحظه میشود بلکه از شمس و قمر معانی بسیار اراده فرمودهاند که در هر مقام به مناسبت آن مقام معنی اراده میفرمایند» " 1 ".
«... که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در علم ظاهر، ظاهر شود دیگر که را یارای انکار و اعراض میماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفضیل میشود. مثلا انصاف دهید اگر این عبارت که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سماء ظاهره با ابری نازل شوند دگر که یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و قابل استکبار باشد بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه میکند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول» " 2 ".
خوانندگان گرامی ملاحظه مینمایند که مؤسس بهائیت (حسینعلی نوری) و بابیت (علی محمد شیرازی) چگونه دین را مطابق عقل و علم مطرح مینمایند که حتی از آوردن یک دلیل و برهان عقلی برای اثبات ادعای خود عاجز بودهاند چه رسد به عملی کردن یک معجزه و یا علامت ظهور که عامه مردم را مجاب نماید!! به طور کلی علت آوردن معجزه از طرف پیامبران و یا هویدا شدن علائم ظهور هر منجی الهی دلیل و گواهی برای صحت مقام نبوت است و الا بدون معجزه هر کسی میتواند ادعای
پیامبری نماید و اگر چنین باشد طبق اظهارات حسینعلی نوری میبایست ادعای همه مدعیان دروغین را هم بپذیریم؟ معلوم نیست وی و جانشینان او چگونه و بر اساس جه برهانی مدعیان جانشینی خود را مردود حساب میکردهاند؟!
یکی دیگر از موارد نقض این اصل توسط سران بهائیت عدم رعایت این اصل در انتخابات شورای 9 نفره بیت العدل است به این شکل که هر فردی که در این شورا به عضویت انتخاب میشود با خواندن یک ورد - به اصطلاح دعا - معصوم میگردد. و از آن پس در هنگام تصمیم گیریها در شورای مزبور، از هر گونه اشتباه و خطا مصون میگردد.
به عبارت دیگر فرد به محض انتخاب شدن به عنوان نماینده بیت العدل دارای مقام عصمت میگردد و احدی حق مخالفت با مصوبات شورای مذکور را پیدا نمیکند. برای اطلاع خوانندگان گرامی به اظهارات سران بهائیت و خصوص شواری بیت العدل اشاره مینماییم:
عباس افندی میگوید: «و بیت العدل عمومی که به انتخاب عمومی تأسیس و تشکیل شود تحت حفظ و صیانت جمال الهی بو حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهما الفداست. آن چه قرار دهند من عند الله است من خالفه و خالفهم فقد خالف الله و عصاهم فقد عصی الله " 1 " - اما بیت العدل الذی جعله الله، مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا " 2 " - باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مومنه تشکیل گردد. " 3 ".
سران بهائیت که ادعا دارند دین بایستی با عقل و منطق و علم تطابق داشته باشد و الا هر مطلبی که منطقی عقلی و علمی نباشد دین نیز با آن تعارض و تباین دارد، چطور و با کدام اصل علمی و عقلی موضوع معصوم شدن اعضا بیت العل در زمان تصدی در آن شورا را تطبیق و تصدیق مینمایند؟! کدام اصل منطقی این مطلب را تأیید میکند کهامکان خطا برای هر فرد وجود داشته باشد اما به محض انتخاب در شورای بیت العدل ناگهان معصوم و مصون از خطا میگردد؟!!!
کلیه ادیان الهی و جوامع بشری اتفاق نظر دارند که بشر جایز الخطاست و امکان اشتباه برای هر فرد انسانی در هر لحظه وجود دارد و اگر انسان از روش شورای مشورتی استفاده نماید، امکان اشتباه کمتر میشود، اما معلوم نیست بهائیان که مدعی پایبندی اصول علمی و عقلی و انطباق آن با دین هستند، چگونه آن را با دین نیز تطبیق میدهند و با اعتقاد به این اصل (یعنی عصمت منتخبین بیت العدل) و راه و روش کذایی آن، هم آبروی علم و عقل و هم آبروی نداشته خود را بر زمین ریختهاند.
اگر بخواهیم موارد دیگر نقض اصل چهارم در متون بهائیت را در این جا ذکر نماییم مثنوی هفتاد من کاغذ میگردد و خوانندگان را خسته مینماید لذا جهت رعایت اختصار به همین نکات بسنده گردید.
یکی دیگر از اصول اعتقادات بهائیان طرح تعلیم و تربیت عمومی است آنها مدعیاند که ابداع کننده این طرح فرقه بهائیت میباشد و آن را جزء اصول بدیع خود یعنی تعالیم اجتماعی و یا نظم بدیع میشمارند.
کیفیت و ویژگی این طرح از نظر فرقه به شرح ذیل آورده میشود:
«تعلیم و تربیت اطفال بایستی اجباری باشد نه اختیاری و از طرفی عمومی است نه محدود به افراد معدود. اگر پدری در امر تعلیم و تربیت فرزند خود غفلت ورزد حق پدری از او ساقط میشود» " 1 " و مرجعی پیش بینی شده که مخارج این امر را از والدین مختلف گرفته و خود مجری این اصل میگردد. " 2 ".
همچنین اظهار میدارند: «این اصول باید در سراسر کره زمین بر اساس واحد باشد و وحدت تعلیم و تربیت مسلما یکی از اساسیترین اقدامات برای رسیدن به صلح عمومی و وحدت عالم انسانی است... مدارس علوم باید دبستان تربیت آداب اخلاق نورانیت و روحانیت باشند. اطفال بایستی طوری تربیت شوند که بتوانند مشقات را تحمل نمایند و در انجام امور مشکل عاجز نمانند» " 3 ".
از جمله خصوصیت دیگری که در این اصل مستقر است «ارجحیت تربیت دختران نسبت به تربیت پسران میباشد» و اظهار میدارند «دختران مادر خواهند شد و در صورتی که تربیت صحیحی نداشته باشند نمیتوانند اطفال خود را خادم عالم انسانیتربیت نمایند.» " 1 ".
در فرقه بهائیت ادعا میشود که به تربیت بیش از تعلیم اهمیت داده شده است عباس افندی در این رابطه میگوید: طبیب بدخو و خائن سبب هلاک گردد و علت انواع امراض.) و «باید اساس دبستان اول تعلیم آداب و اخلاق و تحسین اطوار و کردار باشد» " 2 " از جمله نکات دیگر این اصل این است که:
باید اطفال را از کودکی به سختی در انجام امور مشکل عادت داد تا قوی البنیه شوند و قدرت مواجهه با مشکلات زندگی را به دست آورند ولی زجر بدنی به منظور تنبیه به کلی نهی شده و اظهار میدارند که برای تنبیه اطفال اگر لازم باشد زجر لسانی کافی است آن هم به قدری که احساسات لطیف طفل جریحه دار نگردد. " 3 ".
نوع عملی که در این فرقه توصیه شده تا فرا گرفته شود علوم عالم المنفعه میباشد و یادگیری علومی که (به زعم آنها) از حرف شروع و به حرف ختم میگردد نهی شده است. در این رابطه دانشمندان و هنرمندان قابل احترام هستند. " 4 ".
نقد اصل تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
همان طور که قبلا اشاره شد اصل سوم از اصول اعتقادات بهائیان تعلیم و تربیت عمومی و اجباری است که بدیع و نو عنوان میشود به عبارت دیگر بهائیان مدعیاند که تا قبل از ظهور بهائیت چنین موضوعی در تاریخ بشریت وجود نداشته و یا به صورت یک طرح مدون، مطرح نبوده است.
لهذا نیاز است که به منظور رد و یا اثبات بدیع بودن این طرح به منابع تاریخی مراجعه و آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
ابتدا به منافع اسلامی و سپس به مآخذ غیر اسلامی نگاهی میافکنیم و به دنبال آن به موارد نقض این طرح در سایر اصول و فروعات بهائیت میپردازیم.
در قرآن مجید آیات بیشماری که در خصوص علم آموزی و تعلیم و تربیت و حتی اجباری بودن آن نازل گردیده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
«اقرأ به اسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم» " 1 " که اشاره به خواندن چیزی از یک متن است.
«ن و القلم و ما یسترون» " 2 " که در این آیه خداوند به قلم (وسیله نوشتاری) و آن چه نوشته شود قسم یاد میکند.
حضرت رسول اکرم میفرمایند: علم بیاموزید حتی اگر در سرزمین چین باشد.
(اشاره به سرزمین دور و هم سرزمینی که در آن علم توحید وجود ندارد.)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: (اطلبوا العلم من المهد الی الحد)
از گهواره تا گور دانش بجویید.
حضرت رسول اکرم در جای دیگر علم آموزی را «اجباری» «فریضه» و «عمومی» یاد میکنند آنچه که میفرمایند «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمة» " 3 ".
جویای دانش بودن فریضه هر مسلمانی است.
همچنین به نقل از حضرت علی علیهالسلام که ایشان نیز از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مینمایند:
«حکمت را هر کجا و در دست هر کس و لو در دست یک مشرک فرا گیرید» " 4 ".
البته آیات و روایات فراوان دیگری در زمینه علم اندوزی وجود دارد که در این جا به اختصار به چند مورد آنها اشاره رفت.
امروزه نیز با پیشرفت علم اکثر کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که تعلیم و تربیت یک اصل زیربنایی میباشد و در بودجه بندیهای سالیانه مبالغ زیادی را به اجرای این اصل اختصاص میدهند. اگر به تاریخ تحولات اروپا بازگردیم پس از پدیده رنسانس و انقلاب صنعتی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی رخ دادند کشورهای اروپایی این اصل را از اسلام باز شناخته و آن را عملی ساختند. حال اگر به تاریخ فرقه بهائیت باز گردیم متوجه میشویم که بشر اروپایی این اصل را از اسلام باز شناخته و آن را عملی ساختند. حال اگر به تاریخ فرقه بهائیت باز گردیم متوجه میشویم که بشر اروپایی حدود 200 سال زودتر از آقای حسین علی نوری و عباس افندی متوجه این اصل شده است. این نکته نیز حائز اهمیتاست که اروپاییان پس از دوران قرون وسطی از منابع دانشمندان اسلامی به مانند ابو علی سینا در علم طب ابوریحان بیرونی در علم ریاضیات، زکریای رازی و جابر ابن حیان در علم شیمی، خوارزمی در محاسبات لگاریتمی و بسیاری از دانشمندان مسلمان دیگر که ذکر نام، آنها از حوصله این بحث خارج است استفاده نموده موجبات تحول در تمدن غربی گردید، در این زمینه، آلبرت شامبادر میگوید:
(اروپا آموزشهایی ارزنده از تمدن شرق فرا گرفت و تحول کاملی را از این تمدن بزرگ به دست آورد " 1 " همچنین گوستاولبون در کتاب تاریخ تمدن غرب مینویسد:
به هنگامی که اروپا در تاریکی روزگاران وحشیگری بسر میبرد، بغداد و قرطبه در مرکز حکومت اسلامی کانون تمدن درخشانی بودند که فروغ فرهنگ و دانش آنها بر جهان آن روز پرتو میافکند " 2 ".
حال که دانستیم نظر اسلام راجع به ضرورت تعلیم و تربیت چیست و حوزه آن چه افرادی را شامل میشود و همچنین منشأ اثر بودن این اصول در سیر تحولات تمدن غرب را متوجه شدیم جا دارد از سران بهائیت سوال شود که در زمان ادعای پیامبری میرزا حسینعلی نوری و بشارت دادن عالم بشری به نظم بدیع و ذکر تعلیم و تربیت عمومی و اجباری از طرف او آیا بشر تا آن موقع به این موضوع پی نبرده بود و دنیا آن قدر در جهل و نادانی به سر میبرد که منتظر شد تا در 1279 هجری قمری آقای حسین علی نوری چنین اصلی را ابداعو سفارش نمایند؟!!
و اگر ایشان برای ذکر و یادآوری آن به بشر مبعوث شده چه لزومی به آوردن شریعت جدید و استعمال واژه بدیع در عبارات آثار خود دارد؟
این پرسشها و شاید صدها پرسش دیگر در این زمینه وجود دارد که سران بهائیتپاسخی برای آن ندارند.
نقض اصل تعلیم و تربیت عمومی و اجباری، در آثار بهائیت
پس از این که پی بردیم که اصل سوم از اصول اعتقادات بهائیان اقتباس یافته از اصول اساسی ادیان الهی و همچنین برگرفته از اصول مترقی بشر در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی بوده و مسئله نو و بدیع بودن آن مردود گردید مطلوب است که در آثار سران فرقه تفحص اجمالی صورت پذیرد. تا مشخص شود که این اصل در چه مواردی نقض گردیده است:
یکی از تبصرههای اصل سوم، ارجحیت آموزش و پرورش دختران بر پسران است. " 1 " این اصل با اصل هفتم " 2 " از اصول اعتقادات بهائیان که اشعار میدارد حقوق زنان با مردان مساوی است، مغایرت دارد. زیرا (همان طور که در فصول بعدی به تفصیل این اصل پرداخته میشود) چنانچه به اصل تساوی اعتقاد پیدا کنیم ارجحیت معنا ندارد و عکس آن نیز صادق است یعنی اگر به ارجحیت آموزش دختران بر پسران معتقد گردیم با اصل تساوی حقوق و نساء تناقض پیدا میکند. مگر اینکه در اصول و اعتقادات این فرقه، واژه تساوی و ارجحیت مترادف معنی گردند!!!
از این دست تناقضات، در آثار بهائیان زیاد دیده میشود و در اینجا به اختصار صرفا به یک مورد آن اشاره گردید. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!
آئینی که به زعم آنها برای هزار سال آینده نازل گشته و بایستی نیازهای بشر امروز و فردا را پاسخگو باشد چرا در اصول خود که اساس هر آئینی است دارای نقص و نقض است؟ این پرسش و دهها پرسش دیگر مواردی هستند که سران بهائیت برای آن پاسخ ندارند!!!
دومین اصل از اصول اعتقادات بهائیان وحدت علم انسانی است. آنها مدعیاند (جمیع افراد بشر مخلوق حضرات پروردگارند، رنگ، چهره و طرز ترکیب قیافه هیچ یک (از افراد) میزان برتری یک انسان بر انسان دیگر نیست و نباید علت اختلاف و دشمنی باشد) " 1 ".
(درست مثل اختلاف رنگ و نوع در گلهای یک گلستان که موجب رونق بوستان است نه دشمنی و عناد بین گلها و ریاحین. در ساحت قدس الهی امیر و فقیر، عزیز و حقیر، آسیایی و اروپایی، سیاه و سفید همه برابرند و هیچ یک بر دیگری رجحان ندارد.خدا به همه مهربان است، پس چرا ما نسبت به هم مهربان نباشیم.) " 2 ".
همچنین ادعا دارند که میزان امتیاز به علم و اخلاق است نه به وطن و مقام ولیکن خود این امتیازات هم موجب حق برتری نمیشود). و به نقل از عباس افندی آوردهاند: (ثانی اساس الهی، وحدت عالم انسانی است یعنی جمیع بشر بندگان خداوند اکبرند، خدا خالق کل است، خدا رزاق کل است. خدا محی کل است و خدا مهربان به کل، یعنی جمیع بشر انسانند.) " 3 ".
در این قضیه حسینعلی نوری نیز گفته است که (ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شده به چشم بیگانگان، یکدیگر را میبینید همه بار یک دارند و برگ یک شاخسار) " 4 ".
نقد اصل وحدت عالم انسانی
پس از اینکه دومین اصل بدیع از اصول اعتقادات بهائیان آورده شد این سئوال به ذهن وارد میگردد که آیا واقعا این اصل نو و تازه میباشد؟ و اصولا قبل از تأسیس این فرقه چنین موضوعی در مکاتب آن روزگار وجود نداشته؟
برای پاسخ به این پرسشها لازم است که کتب تاریخ را ورق بزنیم و به منابع موضوع نگاهی بیافکنیم ابتدا در مکتب اسلامی که منادی کمال ادیان و آخرین دین الهی است جستجو میکنیم و سپس به سایر مکاتب میپردازیم.
در دین مبین اسلام طبق نص صریح آیات و روایات هیچ انسانی به انسان دیگری برتری ندارد رنگ و نژاد و سایر تفاوتهای فردی صرفا جهت شناخت و تمایز انسانها از یکدیگر است و ویژگیهای خاص جسمانی، هیچ کدام دلیل برتری ابناء بشر بر یکدیگر نمیگردد. در آیه 13 از سوره حجرات میخوانیم:
ای مردم ما همه را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را باز شناسید بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمند و خدا کاملا آگاه است. " 1 ".
همچنین آیات دیگر از این قرارند:
«با یکدیگر نزاع نکنید که نزاع داخلی سستی میآورد و سستی شما را زایل میکند» " 2 ".
(به ریسمان الهی چنگ زنید و متحد شوید و از تفوق و تشتت بپرهیزید) " 3 ".
(بگو بیایید به سوی کلمهای که بین ما و بین شما یکسان است پیروی کنیم " 4 ".)
گذشته از آیات و روایات حکما و شعرای اسلامی قرنها قبل از ظهور بهائیت این مطالب یعنی وحدت عالم انسانی را در قالب شعر و یا نثر آوردهاند. که ذیلا به دو مورد آن اشاره میکنیم:
«بنی آدم اعضای یکدیگرند
نقض اصل وحدت عالم انسانی توسط سران بهائیت
هنگامی که شعار وحدت عالم انسانی را در آثار بهائیت مشاهده میکنیم این پرسش به ذهن خطور میکند که آیا واقعا سران این فرقه در عمل نیز به این شعار پایبند بودهاند یا خیر؟ به همین منظور توجه خوانندگان گرامی را به چند نکته معطوف میکنم:
فرقه مزبور در احکام و احوال شخصیه به هنگام تقسیم ارث سهمی برای معلم در نظر
میگیرند منتها در صورتی که معلم غیر بهائی باشد سهمی به او تعلق نمیگیرد و اصولا غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد. به اصل این حکم توجه فرمایید:
«معلم غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد، اگر بیش از یک معلم وجود داشته باشد سهم معلم به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود» " 1 ".
در این رابطه سران بهائیت به حکم حسینعلی نوری (موسس فرقه) استناد میکنند که میگوید: «غیر بهائی لا یورث البهائی.» یعنی: «غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد» " 2 ".
حال خود قضاوت کنید وحدت عالم انسانی و برابری انسانها از هر نژاد و رنگی معنایش تفکیک قائل شدن بین ادیان است؟ (البته اگر بهائیت را دین حساب کرده باشیم!)
از این دست نقایض در متون بهائیت بسیار به چشم میخورد که در اینجا به لحاظ رعایت اصل اختصار به یک مورد اشاره گردید.
اولین اصل از اصول دوازدهگانه بهائیان تحری حقیقت است. در فرهنگ لغت فارسی " 1 " واژه (تحری) به معنای درنگ کردن در طلب امر بهتر و صوابتر بودن و حقیقت جوئی آمده است و لغت (حقیقت) به معنای حق، راستی، درستی، اصیل و منتهای هر چیزی ترجمه شده است.
در کتب متعلق به بهائیان عبارت تحری حقیقت به این شکل معنا شده است: " 2 ".
تحری: کلمهای است عربی که در لغت به معنای تفحص و جستجو و حقیقت یابی و در طلب امر بهتر بودن و درنگ و تأمل نمودن آمده است.
حقیقت: جمع آن حقایق است، اصل و راستی و درستی ذکر شده است چه که ذات و اصل هر شیئی را مکشوف میسازد.
و به نقل از عباس افندی آمده است: «حقیقت وحدت عالم انسانی است حقیقت محبت بین بشر است حقیقت اعلان عدالت است حقیقت هدایت اله است انبیاء الهی حقیقت بودند... حقیقت ترک تعصبات است " 3 " اول چیزی که برای انسان لازم است تحری حقیقت است...»
حسینعلی نوری (مؤسس بهائیت) در نامهای مشهور به الواح به یکی از یاران خود میگوید: «ای احمد دیده را پاک و مقدس نما تا تجلیات انوار لانهایت از جمیع جهات ملاحظه نمایی و گوش را از آلایش تقلید منزه کن تا نعمات عندلیب وحدت و توحید را از افنان باقی انسان بشنوی... از تقیه و تقلید به روضه قدس تجرید و فردوس عز توجیدبخرامان» " 1 ".
بهائیان مدعیند که تقلید موجب خسران است و هر فردی باید با ادراکات و احساسات خود در هر امری از امور، تحری و تحقیق نماید و جویای حقیقت باشد، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و با احساسات خود درک نماید که در اثر آن بر وحدت و یگانگی خواهد رسید. " 2 " به طور کلی شرایط تحری حقیقت از دید رهبران این فرقه عبارتند از:
1) اولین شرط تحری حقیقت آن است که شخص مایل به تحری باشد. " 3 ".
2) حب و بغض نداشته باشد یعنی مطالب را در کمال بیطرفی بررسی و تحقیق کند. " 4 ".
3) آنکه تأیید شده حقایق را به چشم خود ببیند. " 5 ".
4) تقلید گذشته را فراموش کند (آنچه شنیدهاند بگذارید نه به هیچ ملتی متمسک باشند و نه از هیچ ملتی متنفر.) " 6 ".
5) در قضاوت و داوری انصاف داشته باشد (طالب باید متصف به چند صفت باشد اولا باید که منصف باشد.) " 7 ".
نقد اصل تحری حقیقت
در این قسمت، اصل تحری حقیقت که در نظر بهائیان یک اصل بدیع میباشد را موشکافی مینماییم ابتدا به بدیع بودن آن میپردازیم و سپس نحوه اجرای این اصل در عملکرد بهائیان را مورد بررسی قرار میدهیم.
در اسلام تحصیل علم یکی از وظایف دینی به شمار میآید پبامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند «طلب علم برای هر مسلمانی فریضه (وظیفه واجب) میباشد " 1 "» و طبق اخباری که با شواهد قطعیه تأیید شده است مراد از این علم داشتن اصول سه گانه اسلامی (توحید - نبوت - معاد) با لوازم قریب آنهاست و دانستن تفضیل احکام و قوانین اسلامی برای هر فردی به اندازه ابتلاء و احتیاج وی است. " 2 ".
البته روشن است که تحصیل علم به اصول دین اگر چه با دلیل اجمالی باشد برای همه میسر و در خور توانایی است ولی تحصیل علم به تفضیل احکام و قوانین دینی از راه استفاده و استنباط فنی از مدرک اصلی کتاب و سنت (فقه استدلالی) کار همه کس نیست و تنها در خور توانایی برخی از افراد میباشد و در اسلام حکم طاقت فرسا (حرجی) تشریع نشده است. " 3 ".
از این روی تحصیل علم به احکام و قوانین دینی از راه دلیل، به طور واجب کفایی، به بعضی از افراد که توانایی و صلاحیت آن را دارند اختصاص یافته و وظیفه افراد طبق قاعده عمومی وجوب رجوع جاهل به عالم (قاعده رجوع به خبره) آنست که به افراد مورد اشاره مراجعه کنند. البته این مراجعه و تقلید غیر از تقلید در اصول و معارف است که به نص آیه کریمه (و لا تقف ما لیس لک به علم) ممنوع میباشد. " 4 " علمای جدید غربی نیز مثل دکارت هزار سال از نزول قرآن اولین اصل منطقی خود را همین آیه قرار داده و میگوید: (هیچ چیز را حقیقت ندانم مگر اینکه بر من بدیهی باشد.) " 5 ".
اما در اسلام تحقیق جهت وصول به حقیقت دارای شرایط خاصی میباشد که ذیلا به صورت اجمال آورده میشود.
شرایط تحقیق جهت وصول به حقیقت در اسلام
1) تکیه نکردن بر ظن و گمان. " 1 ".
2) بیطرفی " 2 ": اگر انسان بخواهد صحیح قضاوت کند یابد در مورد مطلبی که میاندیشد کاملا بیطرفی خود را حفظ کند.
3) عدم پیروی از میل و هواهای نفسانی " 3 ": اگر انسان بی طرفی خود را حفظ نکند خواه ناخواه به سوی میلها و هواهای نفسانی کشانیده می شوند.
4) عدم شتابزدگی: هر قضاوت و اظهار نظری نیاز به مقدار معینی از مدارک کافی دارد و تا مدارک به قدر کافی در یک مسئله جمع نشود هر گونه اظهار نظر و شتابزدگی موجب لغزش اندیشه است.
5) عدم نسبت گرایی و گذشته نگری: انسان به حکم طبع نخستین خود، هنگامی که میبیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول نسلهای به گذشته بوده است خود به خود بدون آنکه مجالی به اندیشه خود بدهد آن را میپذیرد. قرآن مجید یادآوری میکند که پذیرفتهها و باورهای گذشتگان را مادام که با معیار عقل نسنجیدهاید نپذیرید در مقابل باورهای گذشتگان استقلال فکری داشته باشند. " 4 ".
6) عدم شخصیت گرایی: یکی دیگر از موجبات لغزش در تحقیق گرایش به شخصیتهای بزرگ تاریخی یا معاصر است که از نظر عظمتی که در نفوس دارند بر روی فکر و اندیشه و تصمیم و اراده دیگران اثر میگذارند و در حقیقت هم فکر و هم اراده دیگران را تسخیر میکنند و هم دیگران در مقابل آنها استقلال فکری خود را از دست میدهند." 5 ".
اینک با توجه به معرف غنی اسلامی که مختصری از آن در زمینه تحری حقیقت آورده شده متوجه میشویم که طرح این شعار در اصول فرقه بهائیت هیچ گونه تازگی نداشته و گذشته از آن، در اروپا پس از دوران انقلاب رنسانس این اصل مد نظر دانشمندان غربی قرار گرفته است. به عبارت دیگر در هنگام طرح این اصل از طرف
نقض اصل تحری حقیقت در عملکرد رهبران فرقه
با اینکه رهبران بهائیت در شعار مدعی تحری حقیقت هستند اما در عمل این شعار اجرا نشده است. عباس افندی در الواح وصایا به فرزندش نوشته است:... ایادی امر اله باید بیدار باشند به محض اینکه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امر اله " 1 " گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانهای از او قبول ننمایند چه بسیار که باطل محض به صورت خیر درآید تا القای شبهات کند " 2 ".
اگر تحری حقیقت راه وصول به حقیقت است بدیهی است در آغاز شبهات نیز پیش میآید پس اگر هر کس به صرف داشتن و یا ارائه شبهه مرتد شناخته شود چگونه راه وصول به حق را طی نماید زیرا مقدمه رسیدن به حق وجود شک و شبهه و سپس تحقیق و رسیدن به حقیقت است. همچنین طبق احکام بهائیان هر فرد بهائی به هنگام ورود به 16 سالگی (داشتن پانزده سال کامل) میبایست به تشکیلات بهائیت اعلام نماید که بهائی میباشد و اگر چنین نکند بهائی تلقی نمیشود. به عبارت دیگر طی پانزده سال هر فرد بهائی زاده فرصت دارد تا با تحری حقیقت به این نتیجه برسد که بهائیت دین برتر و آخرین دین الهی است و اگر به چنین نتیجهای نرسد طبق احکام منصوحه از جامعه بهائیان اخراج میشود و به اصطلاح آنها طرد روحانی میشود برای آگاهی خوانندگان گرامی حکم مربوطه ذیلا آورده میشود:
(هر گاه یکی از افراد مسجل جامعه بهائی از اوامر و نواهی مرکز و مرجع منصوص سرپیچی کند و یا با ناقضین و معاندین هم داستان شود و یا به مخالفت با امراله قیام کند و علیه اساس شریعت اله اقداماتی نماید و یا بر خلاف عهد و میثاق الهی اظهاراتی کند و در آن مورد به نصایح انذارات محفل اعتنایی ننماید مشمول مجازات طرد روحانی
میگردد) " 1 ".
تبصره: افراد مسجلی نیز که بنا به میل و تصمیم خود تقاضای حذف نام مینمایند و یا در جراید و مطبوعات و سایر وسائل ارتباط جمعی بدون هیچ توهین به مقدسات بهائی از امراله تبری میکنند چنانچه بعد از حذف نام و تبری با ناقضین و معاندین امراله هم داستان شوند و یا به مخالفت با امراله قیام کنند و بر علیه اساس شریعت اله اقداماتی نمایند، مشمول مجازات طرد روحانی می گردند. " 2 ".
در همان متن معنای طرد روحانی و اثرات آن چنین آمده است:
«طرد روحانی فرد از جامعه بهائی دارای اثرات و عواقب شدیده روحانی و معنوی است... پس از طرد روحانی جامعه بهائی فردی را که مشمول این مجازات شده به هیچ وجه بهائی نمیشناسد... و سلام و کلام و معاشرت با وی را حتی از طرف خویشان و اقرباء جایز نمیداند و شخص معاشر با طرد روحانی هم پس از رسیدگی و تحقیق و ثبوت تخلف و عدم توجه به نصایح و انذارات محفل روحانی شامل مجازات طرد روحانی خواهد شد.» " 3 " و برای توجیه این اقدامات میگویند:
«... اگر کسی امین و صادق و خلیق باشد ولی کاری کند که ریشه شجره امراله را ضعیف نماید یعنی اصل میثاق را سست کند ذنبی است لا یغفر و اهمال اگر شد ضرر امراله است... و در هر حال جزء را فدای کل کردن شرط عقل و حکمت و از مقتضای رحم و شفقت است» " 4 ".
و در جای دیگر میگویند:
(اجتناب از ایشان حکایت اجتناب از مجذوم است) " 5 ".
حال سؤال اینجاست آیا فردی که قصد تحری حقیقت را دارد الزاما به همان نتیجهای که شما رسیدهاید یعنی به بهائیت بایستی برسد و اگر به این نتیجه نرسد سزاوار طرد روحانی است و سلام و کلام و مراوده با او حرام میشود؟
آیا این است معنای تحری حقیقت و آزادی در انتخاب حقیقت که سرانجامش به طرد اداری یا روحانی میانجامد؟
پاسخ این سؤال را به خوانندگان عزیز واگذار مینماییم تا خود با عقل فطری و منطقی بیاندیشند که کدامین راه حق و حقیقت است بهائیت و یا اسلام؟ و میزان تو گرایی بهائیان را دریابند که تا چه حدی است!!
بنیانگذاران نوروز در اولین روز بهار، ایرانیان هستند و تنها ملتی كه فصل شكفته شدن گیاه و نبات و آغاز شكوفایی هستی و نظام را عید بزرگ ملی خویش شمرده اند، ایرانیان اند.
با روی كار آمدن دولت صفوی و برگزیدن تشیع به عنوان مذهب رسمی، این جشن، رونق و تازگی و درخششی دیگر یافت.
در این عصر ، علمای شیعه به گردآوری احادیث پیامبر (ص) و امامان (ع) در مورد نوروز، اقدام كردند كه از همه مهمتر، كتاب 'السماء والعالم' تالیف علامه مجلسی است كه جلد چهاردهم 'بحار الانوار' را تشكیل می دهد و مشتمل بر روایات و اعمال مستحبی و اذكار و فضایل نوروز است...........
'معلا' پسر 'خنیس' می گوید: در نوروز، به محضر امام صادق(ع) رسیدم. ایشان به من فرمودند: 'آیا این روز را می شناسی؟'، گفتم: فدایتان شوم! ایرانیان، این روز را بزرگ می شمارند و در این روز، برای یكدیگر هدیه می برند.
حضرت فرمودند: 'به خانه خدا در مكه سوگند، مباركی این روز، به خاطر چند واقعه قدیمی است كه آن را برایت شرح می كنم. ای معلا! روز نوروز، روزی است كه خداوند از بندگان خود بر عبادتش عهد و میثاق گرفت و این روز، اولین روزی است كه خورشید در آن طلوع كرد و بادها به وزش درآمدند و كشتی حضرت نوح(ع)، بر كوه جودی (آرارات) قرار گرفت.
در این روز، جبرئیل بر پیامبر خدا(ص) نازل شد. در این روز، پیامبر خدا(ص)، امیرالمومنین(ع) را بر دوش خود سوار كرد تا بت های قریش را از روی خانه كعبه به زیر انداخت و در هم شكست و در همین روز در غدیر خم، او را به جانشینی خود برگزید و برایش بیعت گرفت ...، و این روز، همان روزی است كه قائم ما در آن، ظهور خواهد كرد و در همین روز، قائم ما بر دجال، پیروز خواهد گشت و او را در زباله دان كوفه به دار خواهد كشید و هیچ روز نوروزی نیست، مگر آن كه ما، در آن، انتظار فرج داریم. این روز، از ایام ماست و از روزهای شیعیان ما به شمار می آید كه ایرانیان، آن را حفظ كردند و شما عرب ها آن را ضایع ساختید.
همچنین از امام صادق(ع) روایت شده كه: 'هرگاه نوروز شد، غسل كن و پاكیزه ترین لباس های خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما .'
نوروز، آن روزی است كه خداوند به دعای یكی از پیامبرانش بر مردم، باران رحمتش را فرو فرستاد و چون آب به عنوان مظهر صفا و پاكی شمرده می شده است، از زمان قدیم، مرسوم بوده كه در نوروز به یكدیگر آب می پاشیدند(جشن آبریزان) و این رسم، همچنان در برخی نواحی ایران، معمول و متداول است.
در كنار تمام صحنههاي زيباي قرائت دعاي فرج امام زمان(عج) در ميدان لؤلؤ ، اينك بحرين شرايط مظلومانهتري را به خود گرفته و تمام شيعيان و مسلمانان واقعي در بحرين شرايط سختي را تجربه ميكنند.
اما اين شرايط، به گونهاي ديگر مسبوق به سابقه است و آن هنگامي است كه پادشاه بحرين ميرفت تا با دسيسه وهابيون زمانه خود، شيعيان بحرين را به شهادت برساند اما با عنايت مستقيم امام زمان(عج) شيعيان بحرين نجات يافتند.
اين واقعه كه با عنوان قضيه انار در روضههاي مرحوم كافي معروف است، حكايت از حضور يك ناصبي متعصب و دشمن اهل بيت پيامبر(ص) به عنوان وزير حاكم وقت بحرين دارد كه از هيچ دسيسهاي جهت ضربه زدن به شيعيان كوتاهي نميکرد و در مهمترين دسيسهاش، اناري را خدمت حاكم ارائه ميكند كه با حك شدن برجسته مطالبي خلاف عقايد شيعيان بر روي آن و جلوه دادن آن به عنوان معجزه الهي و دليلي بر بطلان شيعيان، حاكم را قانع مينمايد كه در صورت عدم پاسخ مناسب شيعيان در برابر اين واقعه يا شيعيان مطيع خواستههاي آنها شده يا كشته شوند.
دیروز صبح -روز جمعه رای گیری- برای صله رحم، مسافرت کوتاهی داشتم به یکی از شهرستان های نزدیک.
همه خانواده نوبت به نوبت می رسیدند. نشسته بودم که مادرم هم آمدند. بلند شدم رفتم جلو. خیلی دوست دارم این لحظه را. وقتی جلوی قد کوتاه و ظاهر نحیف اما با صلابتش، به ادب و تواضع کمر خم می کنم و مادر رویم را می بوسد. احوالم را پرسید. انگشتش آبی بود. داشت به همه تقبل الله می گفت.
گفتم مادر جان ما هنوز رای نداده این. شلوغ بود و ما ترسیدیم دیر به میهمانی برسیم......
خشکش زد. برگشت نگاهی کرد و گفت: چرا؟!
گفتم: وقت هست. می شود عصر که برگشتیم تا قبل از ساعت ۸ رایمان را بدهیم.
گفت اگر قبل از رای دادنت زنده نماندی چه؟
این بار من خشکم زد! اگر در راه تصادف کنم و بمیرم چه؟ خوانده بودم در کتاب هایم که اگر برای کسی به اندازه یک نماز خواندن از اول وقت بگذرد و نماز نخوانده بمیرد نمازش را باید بخوانند. رای هم .... چه فرقی دارد؟
داشت نگاهم می کرد. گفتم مادر جان اصلا به این فکر نکرده بودم. دعا کن زنده بمانم.....
احساس حقارت تمام وجودم را گرفت.
راستی، مطمئنم اگر زمان جنگ سن وسال جبهه را می داشتم مادرم تا مرا شهید نمی دید آرام نمی شد.
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"
هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
در هر قوم و ملیتی، برای پیشواز و استقبال از سال نو آداب خاصی وجود دارد و همیشه بنا بر رسوم و آئین های نوروزی که از روزگاران کهن از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و به یادگار مانده است، اقداماتی انجام می شود که به نوعی نوید بخش و پیام رسان این ارمغان است که سال پایان یافت و آغاز تولدی جدید در راه است.
استقبال سال نو از دیرباز، با برنامه های مختلفی آغاز می شود و خانه تکانی از جمله سنت های پسندیده ی ملی و مذهبی است كه سالیان سال است در فرهنگ و تمدن دیرین ما ایرانیان رواج دارد و با وجود فراز و نشیبهای تاریخ چند هزار ساله، همچنان به قوت خود باقی مانده است.
بعضی از رسم ها در طول تاریخ محو می شوند اما بعضی رسوم مثل سنت خانه تکانی نه تنها محو نمی شوند بلکه ارزش آنها روز به روز نیز بیشتر می شود. به تازگی این سنت، به عنوان یکی از مراحل جشن نوروز، علاوه بر خانه ها به اماکن عمومی(پارک ها و خیابان های شهر) و محل کار نیز سرایت کرده که نشان دهنده گسترده شدن این سنت در جنبه های مختلف زندگی مدرن امروز است. خانه تکانی درهیچ جای دنیا به این شکل پررنگ نیست، از این روی است که بزرگداشت آئین های ملی و احترام به هویت ملی و فرهنگی ما با انجام این سنت، پررنگ تر می شود.
ما ایرانیان، خانه تکانی، را اولین مشخصه و نمادی از نزدیک شدن به سال نو و روزهایی دیگر می پنداریم. این سنت دیرینه، اما جاری در فرهنگ ما به همراه دیگر آداب نوروزی ، در روزهای پایانی سال، رسوم ارزشمندی هستند که از تازگی بهار الگو گرفته و در تمامی ابعاد روحی و جسمی زندگی افراد تاثیر بسزایی می گذارند.
پدر شهید مصطفی احمدی روشن عصر جمعه وارد اهواز شد و ضمن حضور در معراج شهدای تازه تفحص شده پادگان شهید محمودوند، به صحبت درباره شهدا و آرمانهای وی برای زائرین راهیان نور پرداخت.
وی ضمن زیارت ۲۲ شهید تازه تفحص شده جنگ تحمیلی در جمع خادمین شهدا و زائران پادگان شهید محمودوند با اشاره به شور و شوق جوانان و نوجوانان نسبت به افکار و فرهنگ شهدا، آنها را فرزندان و پسران خود به منزله شهید مصطفی احمدی روشن دانست و افزود: در این مدتی که مصطفی به شهادت رسیده در هر جای ایران که حضور پیدا کردم بیشتر جوانان و نوجوانان به من لطف داشتند و من وظیفه خود می دانم که افکار و فرهنگ شهدا را به ایشان منتقل کنم.
امروز با انقلاب اسلامى ما كه در خط ايجاد عدالت در سطح جهان است انقلاب حضرت مهدى ( ارواحنا فداه ) يك گام بزرگ به هدف خود نزديك شد. نه فقط بوجود آمدن حكومت اسلامى آن عاقبت موعود را به عقب نمىاندازد بلكه آن را تسريع هم مىكند و اين است معناى انتظار.
انقلاب ايران، امتداد حركت انبياء و مقدمه ظهور امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
انقلاب ما در راه آن هدفى كه امام زمان براى تأمين آن هدف مبعوث مىشود و ظاهر مىشود يك مقدمهى لازم و يك گام بزرگ بوده . ما اگر اين گام بزرگ را برنمىداشتيم، يقينا ظهور ولىعصر ( صلوات الله عليه و عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عقب مىافتاد. شما مردم ايران و شما مادران شهيد داده و پدران داغدار و افرادى كه در طول اين مبارزه زحمت كشيديد بدانيد ؛ و شما اى امام بزرگوار امت بدانيد (كه بهتر از همهى ما مىدانيد) شما موجب پيشرفت حركت انسانيت به سوى سرمنزل تاريخ و موجب تسريع در ظهور ولىعصر ( صلوات الله عليه ) شديد. شما يك قدم اين بار را به منزل نزديكتر كرديد. با اين انقلاب كه مانع را كه همان دستگاه و نظام پليد ظلم در اين گوشه دنيا بود و سرطان بسيار خطرناك و موذى و آزاردهندهاى بود اين را كنديد و قلع و قمع كرديد. (1)
مهدویت در كلام رهبر كبیر انقلاب حضرت آیت الله خمینی(ره)
انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهانی اسلام به پرچمداری حضرت حجت (ارواحنا فداه) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عر حاضر قرار دهد.
(صحیفیه نور امام،ج 21،ص،327)
امیدوارم كه این انقلاب یك انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور بقیة الله(ارواحنا له الفداء)باشد.
چه خوش است نمازها را به جماعت بخوانیم، دوستان تو این بخش من اهمیت، ثواب و آثار نماز جماعت رو براتون نوشتم. امیدوارم با خوندن این مطالب شما هم جزء نماز جماعت گزاران باشید. که به نظر من خیلی ثواب داره، و حتی با این کار میتونیم آخرتمون رو تضمین کنیم. خب بریم سراغ مطالب ارزشمندی در این مورد.
اهمیت نماز جماعت در روایات مختلف
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: به خاطر انجام دادن هفت کار، جبرییل آرزو داشت کاش از فرزندان آدم(ع) بود، یکی از آن کارها، خواندن نماز با جماعت است.
ربیع بن خیثم با آن که فلج شده بود از نماز جماعت دست بر نمی داش، هر روز دست او را می گرفتند و او پای بر زمین می کشید و خود را به نماز جماعت می رساند. شخصی به او گفت: اگر در خانه نماز بخوانی بهتر است و بر تو حرجی نیست. ربیع گفت: هر کس صدای (حی علی صلاه) راشنید لازم است که اجابت کند، اگرچه در رفتن به زحمت بیفتد.
رسول خدا(ص) فرمودند: خدای متعال می فرماید: ای امت محمد در هر جا که هستید با گروهی از مردم به نماز جماعت مشغول شوید.
لقمان به فرزندش فرمود: پسرم نماز را به جماعت بخوان اگر چه روی نیزه باشد.
امام صادق(ع) فرمودند: نخستین جماعتی که برگزار شد، روزی بود که رسول خدا(ص) داشت نماز می خواند و علی بن ابی طالب امیر المومنین(ع) همراه آن حضرت بودند.
شیعیان ما را به مواظبت نمودن نماز اولوقت امتحان نمایید.
در روایتی نقل شده است که حضرت عزرائیل (ع) فرمود:
« هر کس بر نماز اولوقت مواظبت نماید من خودم هنگام مرگ شهادتین را بر زبانش جاری می سازم. خودم شیطان را از او دور می سازم.»
ثواب نماز جماعت
روزی بعد از نماز ظهر جبرئیل(ع) با هفتاد هزار ملک بر پیامبر- صلی الله علیه و آله- نازل شد و عرض کرد:
پروردگارت ترا سلام می رساند و دو هدیه برایت فرستاده « مضمون روایت»: یکی سه رکعت نماز وتر(دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر که بعد از نماز شب خوانده می شود) و دیگری نماز جماعت.
پیامبر- صلی الله علیه و آله- فرمودند: ثواب نماز جماعت چه قدر است؟
جبرئیل(ع) عرض کرد:.................................
عالم سنی که از بیماری قلبی رنج می برد، دو روز پیش در حرم مطهر امام رضا علیه السلام شفا یافت.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، یکی از خادمان بخش فرهنگی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام در تماسی با خبرنگار ما، گفت: «مولوی «سلطان محمد» از علمای سرشناس اهل سنت افغانستان که در شهر هرات سکونت دارد و از بیماری قلب رنج می برد، در حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفت.»
وی در ادامه افزود: «این عالم سنی مذهب، عضو شورای هفت نفره افتاء افغانستان است و همزمان خطیب جمعه شهر هرات نیز به شمار می رود. او که پیرو مذهب حنفی است، چند ماه پیش به بیماری انسداد عروق (بسته شدن رگ های قلب) دچار شد و همه پزشکان وی را جواب کردند اما به گفته خودش، در خواب، امام رضا علیه السلام را رؤیت کرد و آن حضرت او را توصیه کرد که به حرم ایشان بیاید و شفای خود را بگیرد.»
مولوی «سلطان محمد» می گوید: «از خواب که بیدار شدم، ابتدا فکر کردم که هذیان دیده ام لذا تصمیم گرفتم برای درمان به پاکستان سفر کنم اما هنگامی که برای بار دوم به خواب رفتم، یک بار دیگر امام رضا به خواب من آمد و دوباره به من توصیه کرد که به حرمشان بروم تا شفا بگیرم. در خواب، امام رضا را با لباس سبز رنگ و بلندی مانند دشداشه عربی رؤیت کردم. ایشان بسیار زیبا و خوش سیما بودند.»
این عالم اهل سنت افغانستان می افزاید: «فردای آن روز که آن خواب را دیدم، برای دوستان و اطرافیان خودم تعریف کردم. بسیاری از شیوخ نزدیک به من، مرا مورد حمله قرار داده و گفتند "تو مشرک شده ای"، اما من که آن خواب را دو بار دیده بودم، تصمیم قاطع گرفتم که به ایران سفر کنم و به زیارت امام رضا بیایم. بالاخره قسمت شد و با یک کاروان از زائران افغانی شامل 168 نفر به مشهد سفر کردیم.»
وی می افزاید: «اولین بار که به حرم رفتم، با اینکه تاکنون این مکان را ندیده بودم، اما به چشمانم غریب نمی آمد و برخی بخش های حرم را دقیقا در خواب رؤیت کرده بودم. حتی آن محلی که امام را دیده بودم را دیدم. 3 روز از حرم خارج نشدم و به نماز، دعا، راز و نیاز سر کردم. بعد از 3 روز هم کاروانی هایم که از بیماری من خبر داشتند به سراغم آمدند و خواستند مرا نزد پزشکان ببرند اما من حاضر نمی شدم بروم زیرا ایمان داشتم که شفا گرفته ام. با اصرار آنان ابتدا به آزمایشگاه و سپس نزد پزشکان رفتم. آنها گفتند هیچ اثری از بیماری در تو وجود ندارد.»
گفتنی است، مولوی «سلطان محمد» قصد دارد جمعه این هفته به مشهد مقدس سفر کند تا با علما و مراجع تقلید شیعه دیدار و گفت وگویی انجام دهد./abna
براى هر فرهنگ و مجموعه معرفتى ممكن است آفتهايى روى دهد كه مانع رشد و بالندگى آن فرهنگ باشد فرهنگ دينى نيز گاهى به آفتهايى گرفتار مىشود كه حركت رو به كمال آن را كُند مىكند و بحث «آسيبشناسى دينى» عهدهدار شناختن آن آفتها و شيوه مقابله با آنهاست.
مناسب است در فصل پايانى درباره آن چه به عنوان آسيبهاى فرهنگ ناب مهدوى مطرح مىشود بحث كنيم تا ضمن آشنايى با آسيبها به راههاى خنثى سازى و مقابله با آنها بينديشيم.
آسيبهاى فرهنگ مهدويّت، مواردى است كه غفلت از آنها موجب سستى اعتقاد مردم و به ويژه جوانان نسبت به اصل وجود امام مهدىعليه السلام و يا ابعاد مختلف شناخت آن بزرگوار است و گاهى نيز سبب گرايش به افراد يا مجموعههاى منحرف مىگردد. بنابراين آشنايى با اين آسيبها، منتظرانِ آن امام بزرگ را از كجروى در اعتقاد و عمل حفظ خواهد كرد.
ما در اينجا مهمترين آسيبهاى فرهنگ مهدويت را در عنوانهايى جدا از يكديگر مورد بحث قرار مىدهيم:
برداشتهاى غلط
از آسيبهاى مهم در فرهنگ مهدويت، تفسيرها و برداشتهاى نادرست از موضوعات اين فرهنگ اسلامى است. تحليل نادرست و ناقص از روايات به دريافت غير صحيح مىانجامد كه چند نمونه از آن را بيان مىكنيم.
1. برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است كه بعضى گمان كنند كه چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصرعليه السلام خواهد بود ما در برابر تباهىها و ناهنجارىها هيچ وظيفهاى نداريم و بلكه ممكن است گفته شود كه براى نزديك شدن ظهور امام مهدىعليه السلام بايد براى ترويج بدىها و زشتىها در جامعه اقدام كنيم!! اين انديشه نادرست در مقابل ديدگاه قرآن و اهل بيتعليهم السلام است كه امر به معروف و نهى از منكر را از وظايف حتمى هر مسلمان مىداند.
بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى(ره) در نقد اين ديدگاه فرمودهاند:
ما اگر دستمان مىرسيد، قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداريم تكليف شرعى ماست. منتهى ما نمىتوانيم. اين كه هست اين است كه حضرت [امام مهدىعليه السلام] عالم را پر مىكند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از اين تكليفتان، نه اين كه شما ديگر تكليف نداريد.(1)
تبیین نظریه ولایت فقیه امام خمینی در جلسه درس سید حسن نصرالله
سیدحسن نصرالله در سومین جلسه تبیین نظریه ولایت فقیه به بررسی اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: از دیدگاه امام خمینی(ره) منظور از راویان حدیث در بحث ولایت، علمای مجتهد هستند.
اهم اظهارات سیدحسن نصرالله به این شرح است:
* در زمان غیبت امام عصر(عج)، مسئولیت هدایت و ولایت و سرپرستی مسلمین بر عهده ولایت فقیه است.
دولت جمهوری آذربایجان با صدور توصیه نامه ای برای مساجد این کشور، خواستار برگزاری نماز جمعه در روز شنبه شده است.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز،با توصیه اخیر "کمیته دولتی امور دینی" جمهوری آذربایجان به دینداران، نارضایتی مجدد بین دینداران و حکومت آذربایجان بیش از پیش عمیقتر شد. بر اساس توصیه کمیته مزبور، نمازهای جمعه خوانده شده در مساجد، باید روز شنبه خوانده شود.
علت این توصیه اینگونه توجیه میشود که چون روز جمعه، روز کاری در آذربایجان میباشد، برگزاری نماز جمعه در آهنگ کارها مانع ایجاد میکند.
کمیته دولتی برای تحقق این توصیه، دست به اقدامات عملی نیز زده است. بدین گونه که هفته پیش به "مسجد مشهدی داداش" یادداشت ویژه فرستاده است.
در خصوص خودداری از برپایی نماز جمعه در خارج از مسجد میباشد.
به گفته حاج شاهین حسنلی، امام جماعت این مسجد، هر هفته 2000 تا 2500 نفر در نماز جمعه مسجد مشهدی داداش شرکت میکنند.
گوندوز اسماعیل اف مدیر شعبه نهادهای دینی کمیته دولتی امور دینی آذربایجان در مصاحبه با خبرگزاری آپای این کشور میگوید، نمازگزاران باید نماز را در داخل مسجد بجا بیاورند.
این توصیه به هیچ وجه با واقعیات تطابق ندارد. دست کم، نام جمعه روی این نماز است. توصیه به برپایی آن در روز شنبه یا از بی سوادی توصیه کنندگان آن خبر میدهد و یا اقدامی است در جهت تعمیق بحران ایجاد شده در زمینه مسائل دینی در جامعه، چرا که در این اواخر بازداشت دینداران، تخریب مساجد و ممنوعیت ایجاد شده برای حجاب، باعث عصبانیت دینداران شده است.
اجبار دینداران به برپایی نماز جمعه در روز شنبه به معنای این است که حکومت آذربایجان در صدد رویارویی با دینداران است، چرا که راه دیگری برای دینداران باقی نمیماند.
بیش از 90 درصد جمعیت جمهوری آذربایجان را مسلمانان تشکیل میدهند اما مدتی است که دولت باکو با نزدیکی بیشتر به صهیونیستها، اسلام ستیزی در این کشور را در پیش گرفته و تلاش دارد با از بین بردن مساجد و بازداشت دینداران این کشور، به مقابله با اسلام برخیزد که این موضوع واکنش تند مسلمانان را در پی داشته است./ obama
فیلم ضد ایرانی - اسلامی سنگسار ثریا در ارتباط با به اصطلاح نقض حقوق بهائی ها در ایران ساخته شده
این فیلم كه ساحت مقدس اسلام و قرآن را مورد اهانت قرار داده ، به كارگردانی سیروس نورسته و تهیه استفان مك ایویتی درسال 2008 در آمریكا ساخته شده است . برخی منابع اینترنتی هم از تهیه این فیلم در اردن خبر دادند.
نورسته این فیلم نامه را برپایه كتابی با همین عنوان كه فریدون صاحب جم آن را 15 سال پیش نوشته بود، ساخته است .
در این فیلم كه بخش اعظم آن به فارسی و با زیر نویس انگلیسی است، چند چهره ایرانی معارض با نظام جمهوری اسلامی ایران مقیم آمریكا همچون شهره آغداشلو ، پرویز صیاد، ویدا قهرمانی، علی پورتاش، محمد یزادنی و نوید نگهبان ایفای نقش می كنند.
موضوع فیلم ماجرای به اصطلاح سنگسار و توطئه آمیز یك زن ایرانی در روستایی دورافتاده به نام كوهپایه در جنوب ایران است كه در سال 1367 اتفاق افتاده است.
در اداره های ما، بیکاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد یا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمه حرام، دچار بیعفّتی می شوند و بدتر اینکه، بیعفّتی نزد آنان، تبدیل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنویات سر و کار ندارند و روحانیت را خرافت می دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که برای برخی جوانان، خانه شیطان شده است.
آیت الله مظاهری، مرجع تقلید عالم تشیع در جلسه درس اخلاق خود ورود مال حرام به زندگی انسان را سبب سقوط و تباهی دانست.
آنچه در ذیل می آید گزیده ای از مباحث مطرح شده در این جلسه است:
عروج روحانی انسان
هدف از خلقت انسان این است که عروج کند و بُعد جسمی او براق شود و حرکت کند و برسد به جایی که به جز خدا نداند. یعنی برای حرکت استکمالی و غیر متناهی خلق شده و اگر در راه بیفتد، تا خدا، خدایی می کند حرکت استکمالی و رو به قرب او ادامه خواهد داشت.
در واقع، انسان برای صعود خلق شده اما متأسفانه گاهی با اختیار خودش، به جای صعود، راهی را انتخاب میکند که به سقوط او منتهی میشود و اگر توجه پیدا نکند، سقوط او ابدی خواهد بود و به پستترین و نازلترین طبقه جهنّم میافتد.
ذره ای انحراف از راه مستقیم، منجر به سقوط انسان میشود. در جمله "اهدنا الصّراط المستقیم" که دستور داده شده در نماز بخوانیم و باید توجه به معنای آن داشته باشیم، از خداوند می خواهیم که حالت انحراف- چه به چپ و چه به راست- برای ما پیدا نشود و توفیق الهی را ضمیمه همّت خویش کنیم تا به مقصد برسیم.
اگر همّت و توفیق به صورت توأمان باشد، هدایت عنائیه پروردگار دست انسان را میگیرد و او را در راه مستقیم که از مو باریکتر، از آتش سوزنده تر و از شمشیر برنده تر است، هدایت میکند تا به لقای خداوند سبحان نائل شود. موفقیت در این راه، محتاج توجه است و تمسّک به قرآن و عترت (علیه السلام) نیز راهنمای او و توسّل به اهلبیت (سلام الله علیها) راهگشای وی خواهد بود.
على بن ابى حمزه مىگويد: دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت صادق عليه السلام براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو مال فراوانى به دست آوردم.
حضرت فرمود: اگر بنى اميه كسى را نمىيافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنيمت و مسئله جنگ و امور سياسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مىكردند چيزى جز آنچه در دست داشتند، نمىيافتند.
جوان عرض كرد: فدايت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟
فرمود: اگر راهنمايى كنم مىپذيرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از اين راه به دست آوردهاى بيرون شو، اگر صاحبان مال را مىشناسى به آنان برگردان، اگر نمىشناسى از جانب آنان صدقه بده، در اين صورت من بهشت را براى تو ضامنم!
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ یک پژوهشگر عربستانی با انتشار مقاله ای در القدس العربی مفتی های وهابی و شیعیان در عربستان با یکدیگر مقایسه کرد و صدور فتواهای افراطی از سوی مفتی های وهابی را عامل اختلافات مذهبی و تفرقه در این کشور برشمرد.
دکتر "مضاوی الرشید" نویسنده و پژوهشگر عربستانی با انتشار مقاله ای در روزنامه القدس العربی به مقایسه مفتی های وهابی و شیعه در این کشور پرداخته و آورده است که مفتی های اهل تسنن عربستان با سخنرانی هایشان به تفرقه افکنی و صدور فتواهای افراطی اقدام می کنند و مسئول اختلافات مذهبی در ای کشور هستند.
الرشید در مقاله خود به بهار عربی در منطقه اشاره می کند و می افزاید: بهار عربی زمینه را برای به وجود آمدن درگیری های خونین میان رژیم های سرکوبگر و ملت ها را فراهم کرد؛ ملتهایی که پس از چندین دهه به حاشیه رانده شدن و تحمل انواع ظلم؛ خواستار آزادی، عدالت و بخش هایی از ثروت های کشورهایشان هستند.
وی تاکید می کند: جدای از بهانه های رژیمهای سرکوبگر برای ظلم علیه ملت هایشان تحت عناوین مختلف، مشاهده می کنیم که بیشتر ملت های عرب در سایه وجود رژیمهایی زندگی کرده اند که از ابتدایی ترین حقوق اولیه بشر محروم بوده، و این رژیم ها همواره امنیت و بقای خودشان را بر حقوق مردم ترجیح داده اند.
مضاوی الرشید خاطرنشان کرد: عربستان نیز از این وضعیت مستثنی نبوده است. زیرا در منطقه الشرقیه اعتراضاتی به وقوع پیوست که آخرین نمونه آن حوادث العوامیه بود؛ علت اصلی وقوع آن سرکوب و به حاشیه راندن برنامه ریزی شده شیعیان از سوی نظام آل سعود بود. به دنبال این حوادث آل سعود، بدون ذکر نام ایران، این کشور را به دست داشتن در این حوادث متهم و آن کشور را مسئول تحریک افکار عمومی شیعیان این منطقه معرفی کرد.
مفتی وهابی: «ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود» برای پادشاهی لیاقت ندارد و من باید حاکم شوم
شیخ «عبدالمجید اللحیدان» مفتی سرشناش وهابیت و عضو هیئت علمای حکومت سعودی در اظهاراتی بی سابقه «ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه عربستان را به باد انتقاد گرفت.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛شیخ «عبدالمجید اللحیدان» مفتی سرشناش وهابیت و عضو هیئت علمای حکومت سعودی در اظهاراتی بی سابقه «ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه عربستان را به باد انتقاد گرفت.
وی که در شبکه ماهواره ای "المجد" وابسته به وهابیون سعودی سخن می گفت، در ادامه افزود: ما به عنوان شیوخ سلفی تصمیم ملک عبدالله در مورد دادن حق رأی و حضور و نیز شرکت در انتخابات مجلس و شورای شهر به زنان سعودی را به شدت محکوم می کنیم.
اللحیدان همچنین افزود: ملک عبدالله اعلام کرد که با شیوخ و اعضای هیئت علما برای گرفتن این تصمیم مشورت کرده اما بنده اعلام می کنم که این ادعا دروغ است، البته آرزوی من و دیگر اعضای هیئت علما این بود که با ما در این مورد مشورت شود. تصمیم گرفته شده تنها نظر پادشاه است و نه رأی شیوخ سلفی زیرا ما حضور و مشارکت زنان در فعالیت های عمومی را حرام می دانیم.
«عبدالمجید اللحیدان» در ادامه گفت: من اعلام می کنم که هیچ اطلاعی از تصمیم ملک عبدالله مبنی بر اعلام این قوانین جدید در مورد زنان نداشتم. من هم سخنان وی را مانند مردم از تلوزیون شنیدم.
این مفتی سرشناس وهابی افزود: بنده معتقدم ملک عبدالله با صدور این قوانین جدید، دیگر صلاحیت حکومت بر سعودی را ندارد زیرا او در واقع در برابر فشارهای سیاسی و درخواست کنندگان این قوانین، کوتاه آمد. بنده خودم را بهترین فرد برای حکومت داری در این کشور می دانم.
گفتنی است کارشناسان مسائل سیاسی عربستان سعودی پیش بینی کرده اند که این اظهارات شیخ «عبدالمجید اللحیدان» با انتقاد و برخورد شدید حاکمیت سعودی مواجه شود.
فتوای عجیب مفتی وهابی: دیدن چهره نامزد از اینترنت حرام است
مفتی وهابی در یک فتوایی عجیب اظهار کرد که دیدن چهره نامزد از اینترنت حرام است
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛شیخ "عبدالمحسن عبیکان" در این باره گفت: در گذشته اجازه داده بودم که مرد چهره نامزد خو را از طریق اینترنت ببیند اما اکنون به این نتیجه رسیدم که امکان دارد مرد ضعیف النفس باشد و در صورت ازدواج نکردن با آن دختر، از عکس او در فضای اینترنت سوءاستفاده کند بنابراین نظر قبلی خود را پس می گیرم و ارتباط از طریق اینترنت بدین شکل را حرام اعلام میکنم.
وی در ادامه افزود: هنگامی که از من پرسیدند آیا جایز است که از طریق یاهو مسنجر چهره نامزد را دید یا خیر، چنین گفتم که اساسا دیدن چهره دختر پیش از ازدواج با هدف ازدواج حق مسلم مرد است و کار حلالی به شمار میرود و در سنت نبوی نیز چنین آمده اما اگر قرار باشد از طریق اینترنت موجب سوءاستفاده و نشر فحشا شود، بنابراین حرام است.
گفتنی است به رغم صدور چنین فتوایی اما به دلیل برخی عادات بسیار سنتی و رادیکال موجود در عربستان سعودی که گاهی حتی مانع دیدن چهره دختر پیش از ازدواج میشوند، طی چند سال اخیر بسیاری از پسران از طریق اینترنت چنین کاری میکردند.
در گذشته یعنی پیش از دسترسی افراد به اینترنت، پسران عربستانی تنهای برای دانستن چگونگی چهره دختری که میخواستند با وی ازدواج کنند، به شرح، توضیح و توصیفاتی که مادر یا خواهر خود که به خواستگاری میرفتند اکتفا میکردند.
عدهای از وهابیون عربستانی طی شبهای گذشته اقدام به توزیع کتابچه، مقاله و لوحهای فشرده 'حاوی مطالبی علیه شیعیان' در اطراف کعبه و مسجدالنبی، در میان نمازگزارن و زائران کردند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز،دولت آلسعود و علمای وهابی درباری این کشور که به هجمههای گسترده علیه شیعیان سراسر جهان بویژه شیعیان عربستان ادامه میدهند در شبهای گذشته به انتشار مقالاتی ضد تشیع در کعبه و مسجد النبی(ص) پرداختهاند.
افراد فتنهانگیز وابسته به نظام آلسعود در ساعت های 11 شب و 2 بامداد در اطراف کعبه حضور می یابند و کتابچه و مقالاتی که درباره اعتقادات و خطرات پیروان اهل بیت (ع) بر جامعه است را توزیع می کنند.
توزیع این کتابچه ها سراسر فتنه در حالی صورت می گیرد که نیروهای امنیتی در این اماکن حضور داشته و از هرگونه برخورد با عوامل انتشار این موارد خودداری می ورزند.
فتنه انگیزان وهابی همچنین در ساعات پایانی شب در مسجد النبی (ص) حاضر می شوند و لوح های فشرده ای را که حاوی مطالب علیه تشیع است را میان نمازگزاران توزیع می کنند.
شیعیانی که در این اماکن مقدس حضور داشته و شاهد توزیع کتابچه، مقاله و لوح های فشرده علیه پیروان اهل بیت (ع) و مذهب تشیع بودند از سکوت و بی تفاوتی نیروهای امنیتی و علمای حاضر در این اماکن نسبت به توزیع این مطالب فتنه انگیزانه به شدت انتقاد کردند.
گفتنی است پس از آنکه شیعیان عربستان در ماه های گذشته با هدف مطالبه حقوق از دست رفته خود، آزادی زندانیان سیاسی، ریشه کن شدن تبعیض و خروج نیروهای سعودی از بحرین به صورت مسالمت آمیز به راهپیمایی می پردازند، دولت آل سعود فشار علیه شیعیان این کشور را به شدت افزایش داده است.
مقامات آل سعود و علمای وهابی عربستان که از حامیان آشوب در سوریه به شمار آمده و حتی درصدد مسلح ساختن آشوبگران در این کشور هستند هرگونه اعتراض و تجمع در عربستان را ممنوع اعلام کرده و به نیروهای امنیتی دستور داده اند به افرادی که به صورت مسالمت آمیز تجمع می کنند، تیراندازی کنند.
تاکنون 8 جوان شیعه بر اثر این تیراندازی ها به شهادت رسیده و ده ها تن دیگر که در میان آنان کودک و خانم دیده می شوند نیز زخمی شده اند.
وزارت کشور، علما و رسانه های وابسته به آل سعود نیز نسبت به جنبش مسالمت آمیز شیعیان منطقه شیعه نشین شرقیه واکنش نشان داده و حتی سخنان شیخ حسن صفار، خطیب جمعه قطیف که از کشتار شیعیان از سوی نیروهای امنیتی انتقاد کرده بود به شدت مورد تهاجم رسانه ای قرار داده اند.
قرآن كریم، از خرافات با عنوان «اساطیر» یاد كرده است. «اساطیر» به معنای «اباطیل» و سخنان بیهودهای است كه هیچ پایه و اساسی ندارند[1] و مراد از «اساطیر» نوشتههای باطل، حكایتهای دروغ، افسانههای بیاساس میباشد. «اساطیر» از ریشه «سطر» و جمع الجمع است و «اساطیر» به گفته راغب جمع «اسطوره» است.[2]
قرآن كریم، به مناسبتهای مختلف از «خرافات» با عنوان «اساطیر»، یاد كرده است چنانكه میفرماید: «...یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِین؛[3]... و كافران میگویند اینها افسانههای پیشنیان است.
در جایی دیگر میفرماید: «لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِین؛[4] این وعدهای است كه به ما و پدرانمان از پیش داده شده،اینها همان افسانههای خرافی پیشینیان است».
و نیز در سورهها و آیات دیگر مانند: انفال، 31؛ نحل، 24؛ مؤمنون، 83؛ فرقان، 5؛ احقاف،17؛ قلم،15؛ مطففین،13؛ كلمه «اساطیر» به معنای افسانهها و خرافات آمده است كه غالباً از ناحیه كفار و مشركان به پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و كتاب مقدس قرآن نسبت داده می شده است.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مذهبی و دینی
و آدرس
www.hozoor260.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ورود
اعضا:
خبرنامه وب سایت:
برای ثبت نام در خبرنامه
ایمیل خود را وارد نمایید
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 62
بازدید کل : 128850
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1