حضور تا ظهور از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور آخرین مطالب
نويسندگان 1. نياز به مرشد: نياز به مرشد در اين عرفان حتّي شديدتر از عرفانهاي ديگر است. در عرفان هاي ديگر مرشد تنها راهنمايي و ارائه طريق ميكند، ولي در اين عرفان مرشد همراه با روح سالك است و از ابتدا تا رسيدن به مقصد او را همراهي ميكند. 2. نزديكي مرگ به انسان: يكي از تفكرات آنان اين است كه مرگ در شانهي چپ انسان است و مرگ انسان وقتي فرا ميرسد كه او انسان را لمس كند، در آن وقت است كه انسان ميميرد و اين نزديكي مرگ به انسان دلبستگي او را به دنيا كم و رسيدن به «واكان ـ تانكا» به اصطلاح آنان پدربزرگ و جد را آسانتر ميكند، كه در عرفان اسلامي ياد مرگ، آخرت انسان را به ياد ميآورد و انسان به فكر ساختن آن ميافتد. البته در عرفان سرخ پوستي به طور اجمال برگشتن به خاك و يا بازگشت به سوي «واكان ـ تانكا» وارد شده و از آخرت سخن زيادي وجود ندارد. 3. تصور هر عمل آخرين نبرد: سالك بايد بداند كه براي هر عمل قدرت دارد، لذا هيچ گاه احساس شكست و نااميدي نميكند و هميشه به نتيجهي كار خويش اميدوار خواهد بود و كار خويش را با قدرت تمام دنبال ميكند و اين روحيهانسان را در شرايط مختلف زندگي مادي و معنوي مقاوم ميكند. 4. ترك عادت نكردن: در اين عرفان ميگويند ما عادت كردهايم كه طبق آن زندگي را پيش ببريم ( منظور همان فرامين و اعمالي است كه در اين عرفان عمل ميشود) عادت كردن در همه جا مثبت نيست، ولي در عرفان عادت به كارهاي مثبت تأييد شده است. 5. عمل بدون چشمداشت: آنان براي عمل فايده را دنبال نميكنند، لذا ممكن است خيلي از اعمال را كه مرشد ميگويد و سالك انجام ميدهد، فايدهاي هم نداشته باشد، ولي سالك به عاقبت تمرينات كه به «اصطلاح» به معرفت برسد، فكر ميكند. 6. ويژگيهاي سالك: در اين عرفان سالك بايد ويژگيهايي مانند: نترس بودن، كهولت، و قدرت و ... را داشته باشد. يعني ترس نداشته، كهولت مانع كار، و قدرت، شرط انجام است و در مورد كهولت كه چارهاي از آن نيست راه چاره را اين ميدانند كه در جواني سختيها و دشواريها را طي كند، كه در كهولت به مشكل نيافتد، اين ويژگيها در عرفانهاي ديگر نيز وجود دارد كه بايد خود را در جواني ساخت و الاّ در پيري مشكل است، لذا از اين لحاظ و همچنين ترس نداشتن (داشتن شجاعت) و قدرت را ميتوان از ويژگيهاي مثبت اين عرفان برشمرد. 7. اصول اقتدار در اين عرفان: اقتدار كه از شرايط سالك بُوَد داراي اصولي است مانند: شناسايي درست ميدان مبارزه، خو گرفتن به سادگي، حذف غير ضروريها از زندگي، تمركز بر تصميم جدي به مبارزه يا ترك آن فكر خود را از چيزهاي عجيب و غريب منصرف ساختن وقت خود را فشرده و به لحظهها اهميت دادن و ميانهروي و اعتدال و ... كه اينها را ميتوان ويژگيمثبت به شمار آورد كه در بقيهي عرفانها هم كما بيش اشاره كردهاند. 8. نياز كم سالك به مسائل مادي و رضايت او به مواهب اندك دنيايي: زيرا او مقصدي والا دارد و منتظر، و تا زماني كه انتظار ميكشد چيزي نميخواهد و اين انتظار موجب ميشود، خيلي از سختيها مانند: گرسنگي و تشنگي و غيره را تحمل كند و به تعبير ديگر عشق رسيدن به مقصد، اين امور را براي او آسان ميگرداند. 9. احترام به دو پايان و همهي موجودات روي زمين: آنان اعتقاد به تقدس زمين و بعضي موجودات دارند، لذا انسان، حيوانات و اشياء مادي ديگر همگي محترماند. 10. ارتباط نداشتن با آدمهاي ناپاك: يكي از فرامين آنان اين است كه سالكي كه ميخواهد به مقصد برسد، نبايد با انسانهاي ناپاك ارتباط داشته باشد، و اختلاف و نزاع و درگيري را كنار بگذارد، زيرا يكي از شرايط رسيدن به مقصد همدلي است. 11. مقدس بودن: چشم، دست، دهان، گوش و ... و بايد از طريق آنها گناهي صورت نگيرد، و اگر كسي اين ها را رعايت كند، واكان ـ تانكا (موجود متعالي) او را دوست خواهد داشت. 12. دائم الذكر بودن، نجنگيدني، سرمشق مردم بودن، و خدمت به مردم. 13. رسيدن به شهود و عرفان اختصاص به سنين خاصي ندارد، و هر كسي ميتواند سالك اين طريق باشد. با اين كه ويژگيهايي براي عرفان سرخ پوستي از حيث مثبت بودن شمرده شد، ولي با اين حال ويژگيهاي منفي دارد كه به برخي اشاره ميكنيم: ب: ويژگيهاي منفي: 1. اعتقاد به شهودهاي صخره، سايه، حيوان گوركن، اسب جفتك زن، عقاب خال خالي، جهات چهارگانهي عالم، چپق، گاوميش، گاو نر و ... كه هيچ كدام از اينها نه تنها مبنايي ندارند، بلكه خرافه بوده و جنبه شركآلود و طبيعت پرستي آن رسيدن به وجود متعالي را ناممكن ميكند. 2. اصل اين عرفان ثابت نيست بلكه صرفاً گزارش چند نفر است كه با افرادي از سرخ پوستان تماس داشتهاند، با اين همه عدهاي در وجود چنين انسانهايي تشكيك كردهاند و گفتهاند چنين افرادي وجود خارجي ندارند و بعضي از آنان مانند كاستاندا، خود اعتراف ميكند كه در نوشتههاي موجود به يادداشتهاي حين آموزشمراجعه نكرده است،[13] بنابراين در اصل وجود اين نوع عرفان ترديد است و بيشتر به خرافات ميماند تا واقعيت. 3. تفكر در اين عرفان جايي ندارد و بيشتر عملگرا هستند؛ بنابراين به سود و زيان خيلي از اعمال توجه نميشود، از نظر آنان خوابها و رؤياها مهماند و نبايد از كنار آنها به سادگي گذشت و بايد كاري كرد تا خواب شفاف شود تا در بيداري از آن استفاده نمود. 4. مبتني بر شهود بودن: كه اين امر موجب ميگردد كه خيلي از رفتارها براي عامهي مردم قابل قبول نباشد و عرف و عقل آن را نپسندد، هر چند بعداً بتوانند خوي سالكان را به آن عادت دهند، و بعداً اين شهودها را به عنوان آيين و يا فرامين عرفاني رواج دهند. 5. عقل ستيزي: يكي از نقاط ضعف مهم آن عقل ستيزي است، هر چند كه عارفان عقل را ناكارآمد ميدانند، و آن را حجاب چهرهي حقيقت ميدانند، ولي در عرفان سرخ پوستي شديدتر است، و همان طور كه گفته شد، آنان فقط عمل ميكنند و به آن رفتار فكر نميكنند، لذا عموماً مردم آنان را انسانهاي ديوانه ميدانند. آنها تنها راه رسيدن به مقصد را راه دل مي دانند.
6. اصل نيرنگ و حقهبازي: در عرفان سرخ پوستي اگر مرشد بخواهد از ابتدا از طريق عقل و راستي با سالك برخورد كند، او نميپذيرد، و لذا از طريق نيرنگ او را وارد اين تمرينات ميكند، و وقتي كاملاً با آن آموزشها خو پيدا كرد، و طبيعت مرشد را پيدا كرد، اين حقه و نيرنگ را به او ميگويد و سالك تمام اين نيرنگبازي و حقه، و خاموش كردن عقل را فداي آن معرفت جادوگرانه ميكند، كه فرا گرفته است، مثلاً: يكي از اين سالكان ميگويد: او از ابتدا به من گفته بود، تمام زنان زيبايي كه در اطراف اوست به من ميدهد، و مرا از طلا خواهد پوشاند و من گول خوردم...
7. حماقت اختياري: خوب و بد، ثمر بخش و زيانبار، سلامتي و مرض، توانگري و فقر، هيچ ذوقي براي سالك ندارد و تنها فعل او مهم است، زيرا عقل را كنار گذاشته است.
موارد ياد شده تنها قسمتي از ويژگيهاي منفي عرفان سرخ پوستي است و اصل كساني كه اين عرفان از آنان گرفته شده، وجود خارجيشان مورد ترديد است و بي مبنا و ملاك بودن اعمال آنان، كه آن را آميزهاي از خرافات و رفتارهاي نامفهوم جلوه داده، و كنار گذاشتن عقل و استفاده از حقه و نيرنگ ... كه حقيقت را مخفي ميكند، و ديگر ويژگيهاي منفي اين عرفان را نميتوان به صورت انديشهي مقدس و خردمندانه پذيرفت. نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|