حضور تا ظهور
از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور
درباره وبلاگ


به سایت حضور خوش آمدید من را با نظرات خودتون سر فراز کنید
نويسندگان

 نقد اصل ترک انواع تعصبات

در ابتدا واژه تعصب مورد بررسی قرار می‏گیرد و سپس به نقد این اصل می‏پردازیم. 
تعصب در لغت به معنای طرفداری نمودن از کسی یا چیزی یا سختی است " 2 " و در اصطلاح عبارت است از یک نوع پیش داوری و یا یک نگرش افراطی و معمولا منفی نسبت به یک طبقه یا گروه خاص. " 3 ".
 

همان طور که در اصل نهم خواندید بهائیت معتقد است که واضع اصل ترک تعصبات در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی بوده لذا جا دارد تاریخ تمدن را ورق بزنیم تا ببینیم این ادعا تا چه حد اهمیت دارد. سپس ادیان الهی را مورد بررسی قرار می‏دهیم.
 

با توجه به تاریخ علم، این اصل یعنی ترک تعصبات بعضی از شاخه‏های دیگر علم، مثل علوم جدید خاصه رشته‏های علوم انسانی و اجتماعی را نیز در بر می‏گیرد و کاربرد زیادی پیدا می‏کند. همین طور پی می‏بریم که نگرش انسان غربی نسبت به علم از زمان رنسانس یعنی قرن شانزدهم تغییر نموده و مفهوم تعصب و مردود بودن آن در تحقیقات علمی مورد دقت قرار گرفته است و از آن زمان اصطلاح
bias مطرح گردید. علمای جدید مانند منتسکیو دانشمند معروف فرانسوی در قرن هیجدهم و ماکس وبر آلمانی از جمله نظریه پردازان غربی هستند که در خصوص عصبیت مطالبی ابراز داشته‏اند. 
مونتسکیو معتقد است «بشریت از مردگان بیشتر تکمیل شده تا از زندگان.» و یا «مردگان بیش از پیش بر زندگان حکومت می‏کنند» " 4 ".
 

ریمون آرون جامعه شناس معروف در کتاب مراحل اساسی اندیشه مونتسکیو را توصیف کرده و می‏گوید: (مونتسکیو درست مثل ماکس وبر می‏خواهد از داده‏های نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد آری داده تاریخی به صورت گوناگون و تقریبا
 
بی انتهایی از رسوم عادات افکار و قوانین و نهادهای اجتماعی به وی عرضه می‏گردد. " 1 ". 
اما در میان علمای اسلامی شاید اولین فرد که به صراحت از عصبیت، شیوع و انواع آن سخن گفته عبدالرحمن ابن خلدون تونسی است که دانشمندان غربی به اتفاق، وی را اولین جامعه شناس در دوران قرون وسطائی اروپا می‏شناسند.
 

در ادیان الهی مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسی قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولی و اعتقادی دقت زیادی بر نداشتن تعصب در زمینه‏های اجتماعی و اخلاقی و تحقیق کامل به منظور وصول حقیقت دین سفارش و تاکید شده است. در این رابطه قرآن می‏فرماید:
 

«فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الا حسنه» " 2 " یعنی: پس بشارت بده بندگان را که صحبت‏ها را گوش می‏کنند و از بهترین آنها تبعیت می‏کنند.
 

در جای دیگر قرآن به صراحت تعصب دینی را رد می‏کند و می‏فرماید:
 

«لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی» " 3 " یعنی: در دین اکراهی نیست به تحقیق مه روشنی از گمراهی و ضلالت تمایز پیدا کرد.
 

همچنین در روایات نیز مسئله تعصب مورد تعقیب قرار گرفته و به دلیل عقوبت اخروی از آن نهی شده است. از حضرت رسول اکرم نقل است که می‏فرمایند: «کسی که بوده باشد در دل او دانه خردلی از عصبیت بر انگیزاند خدا او را روز قیامت با عرب‏های جاهلیت» " 4 ".
 

حضرت علی علیه‏السلام نیز می‏فرمایند: «خداوند تعالی عذاب کند شش طایفه را به شش چیز: عرب را به عصبیت، دهقانان را به کبر، امیران به ستم، فقیهان را به حسد، تاجران را به خیانت و اهل رستاق را به نادانی.» " 5 ".
 

در علم اخلاق عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانیه است که آثار آن مدافعه کردن و
 
حمایت نمودن از خویشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی باشد یا تعلق وطنی و آب و خاکی یا غیر آن و این از اخلاق فاسده و ملمات رذیله‏ای است که منشاء بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی می‏گردد. 
و خود آن فی نفسه مذموم است گر چه برای حق باشد یا در امری دینی باشد و منظئر اظهار حق نباشد بلکه منظور غلبه خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد. " 1 ".
 

امام حسین علیه‏السلام در این رابطه می‏فرمایند: «کسی که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» " 2 ".
 

در روایات دیگری حتی راضی شدن به عصبیت نیز مردود است. در این خصوص حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «آن که از کار گروهی خشنود باشد چون کسی است که با ایشان در آن کار همراه باشد» " 3 ".
 

در زمینه‏های علمی نیز عصبیت از نظر اسلام رد شده است و گفته شده است اگر کسی بدون مورد در برابر مطالب علمیه ایستادگی نماید، خداوند او را هدایت نخواهد کرد و در این رابطه قرآن می‏فرماید: «چه بد است مثل گروهی که آیات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمگران را راهنمائی نخواهد کرد.» " 4 ".
 

در زمینه عصبیت فلاسفه و متکلمین و حکمای اسلامی نیز مثل ابن خلدون -خواجه نصیر طوسی - امام محمد علی غزالی - سعدی و... در طول قرون متمادی به اشکال گوناگون به آن پرداخته‏اند.
 

بنابراین می‏بینیم که این اصل یعنی ترک تعصب، جنبه اخلاقی داشته و در قرآن کریم 1430 سال قبل و حکما و علمای اسلامی پس از آن به این موضع توجه داشته‏اند و به ترک آن سفارش نموده‏اند و این مطلب در قرن سیزده هجری هیچ گونه تازگی نداشته که حسینعلی نوری آن را به عنوان یک اصل آن هم به عنوان اصل بدیع در اصول عقاید خود مطرح نموده است.
 

نقض اصل ترک انواع تعصبات، در متون بهائیت


تا این جا مشخص شد که فرقه بهائیت در زمینه اصل نهم یعنی ترک تعصبات فاقد نوآوری بوده است. اما گذشته از کهنه بودن اصل نهم آیا سران بهائیت در متونی که از خود به جای گذاشته‏اند این اصل را رعایت کرده‏اند؟ برای یافتن پاسخ این سئوال متون مربوط به آنان را مورد بررسی قرار می‏دهیم.
 

شوقی افندی، در مورد حضور افراد غیر بهائی در جلسات مربوط به بهائیت اظهار می‏دارد: «این جلسات 19 روزه مخحصوص اهل بهاء است منحصرا برای آنان است و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در این اصل جایز نیست.» " 1 ".
 

و در جای دیگر تاکید می‏کند که: راجع به حضور افراد غیر بهائی در ضیافت‏های 19 روزه این امر بالمره احتراز شود. " 2 ".
 

از آقای شوقی افندی باید پرسید معنی عدم تفاوت مومن و غیر مومن کافر و مشرک این است که فقط افراد بهائی در محافل شما شرکت کنند؟ آیا ایجاد تمایز و مرزبندی بین خودی و غیر خودی موجد نوعی تبعیض و تعصب به شکل مذهبی نمی‏باشد؟
 

در جای دیگر حسینعلی نوری اظهار می‏دارد غیر بهائی از بهائی ارث نمی‏برد:
 

«غیر بهائی لا یورث البهائی» " 3 " ظاهرا در این جا نیز ایشان فراموش کرده‏اند که قبلا فرموده‏اند: «همه آن‏ها (موحد و مشرک مؤمن و غیر مؤمن) در برابر قوانین اجتماعی و مدنی دارای حقوق واحدند و روابط ظاهری ربطی به عالم دیانت ندارد.»
 

آیا این تناقض گویی‏ها نشانگر تعصب دینی و غیر الهی بودن آن‏ها نیست؟! جناب آقای حسینعلی نوری که این قدر دلشان برای علم و دانش سوخته " 4 " که در تقسیم ارث حقی برای معلم در نظر گرفته‏اند چرا حساب معلم غیر بهائی را از معلم بهائی جدا دانسته‏اند و او را از سهم الارث که خود تعیین نموده است محروم می‏کند. بهائیت حتی در بین مریدان خودش نیز تفاوت و تبعیض قائل شده و در زمینه‏های اجتماعی حقوق بیشتری به افراد شهری و روستاییان اختصاص داده است. برای مثال در قوانین و احوال
 
شخصیه بهائیت آمده است که: 
میزان مهریه از طرف زوج شهرنشین مقدار یک تا پنج واحد طلا و برای زوج روستایی (قراء و قصبات) از یک تا پنج واحد نقره تعیین می‏گردد. برای زوجه فرقی برای شهری یا روستایی بودن (نیست) ندارد. " 1 ".
 

سران بهائیت که شعار می‏دهند بین سیاه و سفید آفریقائی و آسیایی تفاوتی نیست پس چرا بین روستایی و شهری تبعیض قائل شده‏اند؟ گذشته از این مطلب اختلاف مشهود در این حکم مربوط به افراد بهائی می‏شود و اگر با منطق اینان قیاس غیر بهائی و بهائی در کار بود حتما تبعیض بیش از این می‏شد و درصد طلا و نقره بیشتر افزایش پیدا می‏کرد؟
 

آیا با این تبعیض و تعصب آشکار وحدت عالم انسانی که شعار اساسی بهائیت است به واقعیت خواهد پیوست؟!
 

شایان ذکر است موارد نقض بی‏شماری دیگری نیز در ارتباط با وجود تبعیض وانواع تعصبات در متون بهائیت وجود دارد که در این جا جهت رعایت اصل اختصار به چند مورد آن اشاره گردید.
 

 دین باید مطابق علم و عقل باشد

یکی دیگر از اصول دوازده‏گانه اعتقادات بهائیت اصل تطابق دین با علم و عقل می‏باشد. در این رابطه عباس افندی می‏گوید «دین باید مطابق علم باشد. زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید اگر مسائل دینیه مخالف تعقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم جهل است.» " 1 ". 
بهائیان ادعا دارند که عقاید بهائیت بر پایه علم و عقل استوار است " 2 "! و از مسائل دینی آنچه که با علم صحیح مطابقت نداشته باشد جهل و وهم است هیچ گونه اختلافی بین دین و علم وجود ندارد بلکه علم حقیقی همان دین الهی است " 3 " همچنین باید فریضه‏های علمی را که هنوز قطعی نشده و پایه و اساس آن‏ها عملا و منطقا ثابت و استوار نگشته، از علم مسلم و ثابت جدا دانست. " 4 " از دیگر ادعاهای بهائیت، این است که «تمدن‏های عظیم بر اثر ظهور انبیاء الهی مانند حضرت زردتشت، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد به وجود آمده است. از طرفی نباید اشتباه کرد " 5 " که آنچه در آثار انبیاء وارد گشته همان معنای ظاهری و لفظی آن مراد است بلکه بسیاری از کلمات و جملات کتب مقدسه تشبیهاتی است که گر چه ظاهرا با علم تطابق نمی‏کند ولی پس از تدقیق در معنای اصلی معلوم می‏شود که مباین با مسلم علم نیست» " 5 ".
 

نقد اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد


همین طور که قبلا گفته شد یکی از اصول دوازده‏گانه بهائیت تطابق دین با علم و عقل می‏باشد و در آغاز ضروری است که تعاریفی از سه واژه دین، علم و عقل ارائه و سپس به نقد و بررسی این اصل بپردازیم.
 

دین در لغت به معنای اطاعت است " 1 "، و در اصطلاح به معنای (الذین هو وضع الهی لا و الالباب، تناول الاصول و الفروع). که مقصود از اصول، اعتقادات نفسانی باطنی و مقصود از فروع اعمال و عبادات ظاهری است " 2 ".
 

علم به معنای دانستن و آگاه شدن " 3 " و در اصطلاح به مجموعه دانش و معارف بشری و یا الهی گفته می‏شود که علوم تجربی و علوم عقلی را نیز شامل می‏شود. در غرب علم به معنای عام را
KNOWLEDG و معنای خاص آن را SCIENCE گویند. 
عقل به معنای خرد و دانش دریافتن و دانستن ترک قصاص کردن برای دیه و بستن ذراع و ساق شتر می‏باشد " 4 " و در اصطلاح به ابزار و افزار تفکر گویند که موجب تشخیص خوب از بد می‏گردد.
 

در آثار بهائیان (اگر بشود آن‏ها را آثار نامید!) همان طور که قبلا نوشته شد اصل تطابق علم و عقل با دین به عنوان یک اصل بدیع و تازه مطرح شده است به منظور رد و یا تأیید این ادعا به سایر آثار ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام مراجعه می‏نماییم و سپس به نقض این اصل در اعمال سران فرقه می‏پردازیم.
 

در قرآن مجید در خصوص پیروی از قوه عاقله به آیات بی‏شماری بر می‏خوریم که در این جا به دو مورد اشاره می‏کنیم:
 

«صم بکم عمی فهم لا یعقلون» جون از قوه عاقله بهره‏گیری نمی‏کنند مثل آن است که حس باصره و سامعه ندارند و نیز گنگ و لال می‏باشند. " 5 ".
 

و در سوره‏ی دیگر «آیا آنان در روی زمین سیر نمی‏کنند و برای آن‏ها راه‏هایی باشد که
 
با آن تعقل کنند» " 1 ". 
همچنین روایات فراوانی در خصوص حجت عقلی و علمی تطابق دین با علم و عقل از ائمه اطهار و حضرت رسول اکرم وجود دارد که به چند مورد آن اشاره می‏گردد.
 

حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام می‏فرمایند:
 

«یا هشام ثم بین ان العقل مع العلم» " 2 " یعنی عقل و علم بایستی توأم باشد.
 

از حضرت رسول اکرم نقل است: کسی که برود راهی را که طلب کند در آن علمی را، سلوک دهد خدا به او راهی در بهشت " 3 ".
 

همچنین می‏فرمایند: چون دیدید، مردی را که نماز بسیار می‏خواند و روزه بسیار می‏گیرد او را بزرگ مشمارید تا اینکه بدست آورید عقلش بر چه پایه‏ای است. " 4 ".
 

در احادیث فوق عقل پایه و ملاکی برای سنجش اعمال دینی می‏گردد و کوشش علمی ستایش می‏شود.
 

حضرت صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: ستون و نگاه دارنده انسان، عقل اوست " 5 " ) همچنین (عقل راهنما و رهبر مومن است " 6 ".)
 

و در خصوص تطابق عقل و دین حضرت امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند: کل ما حکم بالعقل حکم بالشرع و کل ما حکم بالشرع، حکم بالعقل.
 

هر آنچه را عقل به آن حکم کند، شرع نیز همان را حکم کند و هر آن چه را شرع بدان حکم کند عقل نیز همان را حکم کند.
 

و در جای دیگر می‏فرمایند: «کسی را که حقا دریابم که در او یک خصلت از خصلتهای نیکو استوار است من تمام نیکویی‏ها را بر آن خصلت حمل می‏کنم و فقدان سایر خصلت‏ها را نادیده می‏گیرم و لیکن من فقدان دین و فقدان عقل را نمی‏توانم نادیده بگیرم. " 7 ".
 

به طور کلی از طرف خداوند در اسلام برای مردم دو حجت قرار داده شده یکی حجت
  
ظاهر و دیگری حجت باطن، که رسل و انبیاء و ائمه علیه‏السلام حجت ظاهر، و عقول مردم حجت باطن هستند. و این خود می‏رساند که در بینش اسلامی، عقل و وحی و علم و دین دو چیز مخالف هم که قبول یکی مستلزم نفی دیگری است نمی‏باشند. عقل و وحی هر دو موهبتی هستند از عالم الوهیت به عالم انسانی تا با اتحاد و پیوند آن دو کشتی حیات بشری بر دریای پر تلاطم زندگی به ساحل نجات رهنمون گردد. با توجه به مراتب فوق مشخص می‏شود که دین اسلام خود به بهترین وجه مبین تطابق دین با علم و عقل است و بهائیت این را از اصول اسلامی اقتباس نموده و آن را به عنوان یک اصل بدیع پس از گذشت سیزده قرن از اسلام به نام خود به مرم قالب نموده است!! 
در اینجا ممکن است بهائیان این موضوع را مطرح نمایند که این احادیث، روایات و آیات قرآنی قبلا وجود داشته لیکن در زمان تأسیس بهائیت مورد تحریف واقع شده و بهائیت آن را احیا نموده است. اما این ادعا نیز با ادعاهای قبلی آن‏ها مبنی بر عدم تحریف کلیه ادیان الهی " 1 " مغایرت پیدا می‏کند و اگر اذعان نمایند که هیچ کدام از این معارف تحریف نگردیده‏اند این پرسش مطرح می‏شود پس چه لزومی به مطرح شدن مجدد آن تحت یک شریعت دیگر در قرن سیزدهم هجری بوده است؟!
 

نقض اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد، در آثار بهائیت


حال که متوجه شدیم اصل چهارم که از سوی بهائیان بدیع و نو معرفی شده تازگی نداشته و در معارف اسلامی به وضوح وجود دارد بی‏مناسبت نیست این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که آیا این اصل در فرقه بهائیت عملی گشته و یا در حد یک شعار باقی مانده است؟
 

ذیلا به گوشه‏هایی از اظهارات سران بهائیت اشاره می‏گردد:
 

در زمانی که باب ادعای پیامبری نمود از او حجت و معجزه‏ای برای اثبات ادعایش درخواست شد او پاسخ داد که «صرفا ادعا حجت است و نیازی به دلیل و برهان معجزه
 
نیست زیرا اگر ادعای من حق باشد به دل می‏نشیند و اگر دیدید که به دل ننشسته بدانید باطل است.» به عبارت دیگر وی دلیل حقانیت خود را پذیرش ادعاهایش توسط عده‏ای از هوادارانش می‏پنداشت. 
پس از او میرزا حسینعلی نوری مؤسس بهائیت نیز به تبعیت از ایده علی محمد باب صرف ادعاها را دلیل حقانیت دانست و هنگامی که علمای نجف و کربلا از او معجزه‏ای جهت اثبات پیامبری‏اش درخواست کردند اظهار داشت که اگر انبیاء الهی معجزه‏ای به واقع داشتند همه مردم دنیا خداپرست می‏شدند و دلیل این که همه مردم به پیامبران نپیوسته‏اند به این خاطر بوده که معجزات جنبه‏ی مجازی داشته است. وی در کتاب ایقان آورده است: «مقصود از شمس و قمر که در کلمات انبیاء مذکور آمده است منحصر به این شمس و قمر ظاهری نیست که ملاحظه می‏شود بلکه از شمس و قمر معانی بسیار اراده فرموده‏اند که در هر مقام به مناسبت آن مقام معنی اراده می‏فرمایند» " 1 ".
 

«... که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در علم ظاهر، ظاهر شود دیگر که را یارای انکار و اعراض می‏ماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفضیل می‏شود. مثلا انصاف دهید اگر این عبارت که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سماء ظاهره با ابری نازل شوند دگر که یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و قابل استکبار باشد بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه می‏کند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول» " 2 ".
 

خوانندگان گرامی ملاحظه می‏نمایند که مؤسس بهائیت (حسینعلی نوری) و بابیت (علی محمد شیرازی) چگونه دین را مطابق عقل و علم مطرح می‏نمایند که حتی از آوردن یک دلیل و برهان عقلی برای اثبات ادعای خود عاجز بوده‏اند چه رسد به عملی کردن یک معجزه و یا علامت ظهور که عامه مردم را مجاب نماید!! به طور کلی علت آوردن معجزه از طرف پیامبران و یا هویدا شدن علائم ظهور هر منجی الهی دلیل و گواهی برای صحت مقام نبوت است و الا بدون معجزه هر کسی می‏تواند ادعای
 


پیامبری نماید و اگر چنین باشد طبق اظهارات حسینعلی نوری می‏بایست ادعای همه مدعیان دروغین را هم بپذیریم؟ معلوم نیست وی و جانشینان او چگونه و بر اساس جه برهانی مدعیان جانشینی خود را مردود حساب می‏کرده‏اند؟!
 

یکی دیگر از موارد نقض این اصل توسط سران بهائیت عدم رعایت این اصل در انتخابات شورای 9 نفره بیت العدل است به این شکل که هر فردی که در این شورا به عضویت انتخاب می‏شود با خواندن یک ورد - به اصطلاح دعا - معصوم می‏گردد. و از آن پس در هنگام تصمیم گیری‏ها در شورای مزبور، از هر گونه اشتباه و خطا مصون می‏گردد.
 

به عبارت دیگر فرد به محض انتخاب شدن به عنوان نماینده بیت العدل دارای مقام عصمت می‏گردد و احدی حق مخالفت با مصوبات شورای مذکور را پیدا نمی‏کند. برای اطلاع خوانندگان گرامی به اظهارات سران بهائیت و خصوص شواری بیت العدل اشاره می‏نماییم:
 

عباس افندی می‏گوید: «و بیت العدل عمومی که به انتخاب عمومی تأسیس و تشکیل شود تحت حفظ و صیانت جمال الهی بو حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهما الفداست. آن چه قرار دهند من عند الله است من خالفه و خالفهم فقد خالف الله و عصاهم فقد عصی الله " 1 " - اما بیت العدل الذی جعله الله، مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا " 2 " - باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مومنه تشکیل گردد. " 3 ".
 

سران بهائیت که ادعا دارند دین بایستی با عقل و منطق و علم تطابق داشته باشد و الا هر مطلبی که منطقی عقلی و علمی نباشد دین نیز با آن تعارض و تباین دارد، چطور و با کدام اصل علمی و عقلی موضوع معصوم شدن اعضا بیت العل در زمان تصدی در آن شورا را تطبیق و تصدیق می‏نمایند؟! کدام اصل منطقی این مطلب را تأیید می‏کند که
 
امکان خطا برای هر فرد وجود داشته باشد اما به محض انتخاب در شورای بیت العدل ناگهان معصوم و مصون از خطا می‏گردد؟!!! 
کلیه ادیان الهی و جوامع بشری اتفاق نظر دارند که بشر جایز الخطاست و امکان اشتباه برای هر فرد انسانی در هر لحظه وجود دارد و اگر انسان از روش شورای مشورتی استفاده نماید، امکان اشتباه کمتر می‏شود، اما معلوم نیست بهائیان که مدعی پایبندی اصول علمی و عقلی و انطباق آن با دین هستند، چگونه آن را با دین نیز تطبیق می‏دهند و با اعتقاد به این اصل (یعنی عصمت منتخبین بیت العدل) و راه و روش کذایی آن، هم آبروی علم و عقل و هم آبروی نداشته خود را بر زمین ریخته‏اند.
 

اگر بخواهیم موارد دیگر نقض اصل چهارم در متون بهائیت را در این جا ذکر نماییم مثنوی هفتاد من کاغذ می‏گردد و خوانندگان را خسته می‏نماید لذا جهت رعایت اختصار به همین نکات بسنده گردید.

 

اکران گسترده فیلم ضد ایرانی "سنگسار ثریا" 

فیلم ضد ایرانی ‏-‏ اسلامی سنگسار ثریا در ارتباط با به اصطلاح نقض حقوق بهائی ها در ایران ساخته شده



 

 


این فیلم كه ساحت مقدس اسلام و قرآن را مورد اهانت قرار داده ، به كارگردانی سیروس نورسته و تهیه استفان مك ایویتی درسال ‏2008‏ در آمریكا ساخته شده است ‏.‏ برخی منابع اینترنتی هم از تهیه این فیلم در اردن خبر دادند‏.‏

نورسته این فیلم نامه را برپایه كتابی با همین عنوان كه فریدون صاحب جم آن را ‏15‏ سال پیش نوشته بود، ساخته است ‏.‏
     در این فیلم كه بخش اعظم آن به فارسی و با زیر نویس انگلیسی است، چند چهره ایرانی معارض با نظام جمهوری اسلامی ایران مقیم آمریكا همچون شهره آغداشلو ، پرویز صیاد، ویدا قهرمانی، علی پورتاش، محمد یزادنی و نوید نگهبان ایفای نقش می كنند‏.‏
     موضوع فیلم ماجرای به اصطلاح سنگسار و توطئه آمیز یك زن ایرانی در روستایی دورافتاده به نام كوهپایه در جنوب ایران است كه در سال ‏1367‏ اتفاق افتاده است‏.‏



ادامه مطلب ...

گرگ در لباس میش ( فرقه در لباس دین )

 بسم الله الرحمن الرحیم

وقتي در قرآن به آيه مباركه (و لا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين) رسيدم به اين معني كه تر و خشكي نيست كه در قرآن نباشد مطمئن شدم كه حتما راجع به گروهي كه تحت عنوان بهاييت مسلمانان را فريب داده و براي خود قصر و تشكيلاتي راه انداخته اند نيز نشانه و آياتي در قرآن وجود دارد. بالاخره به آيات زير رسيدم:

سوره مدثر آيات 29 الي 31 : لواحه للبشر. عليها تسعة عشر.

ترجمه:‌ ( لوح دهنده است به مردم. بر اوست عدد نوزده.)

اين آيات بلافاصله بعد از آيات مربوط به كافر معاند وليد وحيد آمده و عاقبت وحيد را دوزخ و سقر بيان كرده اند. جالب استكه ازل نيز وحيد نام داشته و حسينعلي بها بواسطه اينكه نامه هايي كه به مردم ميداد الواح ناميد لواحه يعني لوح دهنده بوده است و از همه مهمتر اينكه عدد نوزده عدد رسمي بهاييت است. تعداد ماههاي سال؛ تعداد روزهاي ماه؛ مقدار مهريه زنان؛ مقدار جزاي نقدي؛ همگي نوزده است و نوزده مطابق لفظ بهايي است. اين آيات و آيات قبل و بعدش در توصيف دوزخ آمده اند. عجب دلالتي بر آتش و اهل آتش!

شايد با بيان يافتن آيه مذكوره دوباره به اين حقيقت پي ببريم كه اين قرآن معجزه اي جاويد است كه هر لحظه و هر روز با بيان نكاتي گرانبها از جديدترين يافته هاي پزشكي و علمي گرفته تا پيشگويي حوادث آيندگان جلوه اي از وحي الهي از آن خارج و منتشر ميگردد. در باره بهاييت هم يك نكته را متذكر ميشوم. قرآن بيش از شش هزار آيه دارد. بهاييها مانند كسي كه چيزي براي از دست دادن نداشته باشد هر روز آيه اي از قرآن را دستخوش هجوم قرار داده و در جمعهاي خصوصي خودشان به استهزا گرفته اند كه شنيده اي فلان آيه هم در قرآن در تأييد امر بهايي است؟ بي خبر از اينكه قدماي آنها در دوزخ هنوز به يكي از اتهامات خود نيز پاسخ نداده اند و آتش شعله ور جهنم هر لحظه انتظار اقدام آنان را ميكشد و خدا و فرشتگان و همه مردم هم بر آنها لعنت ميفرستند. بسياري از آيات مورد استناد آنها با يكبار خواندن از روي قرآن و در جريان قرار گرفتن شأن نزول و ترجمه آن كاملا مشخص ميشوند. بعضي از موارد را در اينجا آورده ام و اگر استنادات جديدي از آنها بدست آمد و براي اين حقير ارسال شد حتما در مقوله اي جداگانه به توضيح شبهات خواهم پرداخت؛ هر چند كه شيطنت اين قوم ضاله تمامي ندارد:

سوره هود آيه 7 : و هو الذي خلق السماوات و الارض في سته ايام و كان عرشه علي الماء ليبلوكم ايكم احسن عملا. و لئن قلت انكم لمبعوثون من بعد الموت ليقولن الذين كفرو: ان هذا الا سحر مبين

ترجمه آيه: و او خدايي است كه آسمانها و زمين را در مدت 6 روز آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را آزمايش كند كه عمل كداميك از شما بهتر است. و اگر بگويي: حتما بعد از مرگ زنده خواهيد شد همانا كافران خواهند گفت: اين سخن جز سحري آشكار نيست.

تفسير بهاييت: حسينعلي بها پس از استقرار در عكا از طرف مريدان باغي عايدش شد كه خود آنرا باغ فردوس ناميده بود و در آنجا نهري روان بود. فرمان داد تختي چوبين بر روي نهر زدند و مريدان آنرا مفروش گرداندند. وي هر هفته يكي دو روز در آن باغ رفته ناهار بر سر تخت ميخورد و حوله بر سر كشيده خواب قيلوله مينمود. روزي دو برادر و چهار پسر خود را صدا زده آنان را فرمان داد تا اهل بها را خبر دهند كه راز اين آيه كه گفته (و كان عرشه علي الماء) امروز بر ملا شد كه مقصود اين خدا و اين نهر آب و اين تخت است.



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 157
بازدید هفته : 657
بازدید ماه : 981
بازدید کل : 129769
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

Alternative content