حضور تا ظهور از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور آخرین مطالب
نويسندگان مال حرام و شیطان های آخر الزمان
در اداره های ما، بیکاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد یا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمه حرام، دچار بیعفّتی می شوند و بدتر اینکه، بیعفّتی نزد آنان، تبدیل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنویات سر و کار ندارند و روحانیت را خرافت می دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که برای برخی جوانان، خانه شیطان شده است.
آیت الله مظاهری، مرجع تقلید عالم تشیع در جلسه درس اخلاق خود ورود مال حرام به زندگی انسان را سبب سقوط و تباهی دانست. آنچه در ذیل می آید گزیده ای از مباحث مطرح شده در این جلسه است:
عروج روحانی انسان هدف از خلقت انسان این است که عروج کند و بُعد جسمی او براق شود و حرکت کند و برسد به جایی که به جز خدا نداند. یعنی برای حرکت استکمالی و غیر متناهی خلق شده و اگر در راه بیفتد، تا خدا، خدایی می کند حرکت استکمالی و رو به قرب او ادامه خواهد داشت. در واقع، انسان برای صعود خلق شده اما متأسفانه گاهی با اختیار خودش، به جای صعود، راهی را انتخاب میکند که به سقوط او منتهی میشود و اگر توجه پیدا نکند، سقوط او ابدی خواهد بود و به پستترین و نازلترین طبقه جهنّم میافتد. «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»[1] ذره ای انحراف از راه مستقیم، منجر به سقوط انسان میشود. در جمله "اهدنا الصّراط المستقیم" که دستور داده شده در نماز بخوانیم و باید توجه به معنای آن داشته باشیم، از خداوند می خواهیم که حالت انحراف- چه به چپ و چه به راست- برای ما پیدا نشود و توفیق الهی را ضمیمه همّت خویش کنیم تا به مقصد برسیم. اگر همّت و توفیق به صورت توأمان باشد، هدایت عنائیه پروردگار دست انسان را میگیرد و او را در راه مستقیم که از مو باریکتر، از آتش سوزنده تر و از شمشیر برنده تر است، هدایت میکند تا به لقای خداوند سبحان نائل شود. موفقیت در این راه، محتاج توجه است و تمسّک به قرآن و عترت (علیه السلام) نیز راهنمای او و توسّل به اهلبیت (سلام الله علیها) راهگشای وی خواهد بود. ادامه مطلب ...
داستانى عجيب از مال حرامعلى بن ابى حمزه مىگويد: دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت صادق عليه السلام براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو مال فراوانى به دست آوردم. حضرت فرمود: اگر بنى اميه كسى را نمىيافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنيمت و مسئله جنگ و امور سياسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مىكردند چيزى جز آنچه در دست داشتند، نمىيافتند. جوان عرض كرد: فدايت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟ فرمود: اگر راهنمايى كنم مىپذيرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از اين راه به دست آوردهاى بيرون شو، اگر صاحبان مال را مىشناسى به آنان برگردان، اگر نمىشناسى از جانب آنان صدقه بده، در اين صورت من بهشت را براى تو ضامنم!
ادامه مطلب ... پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|